... کزو دید نیک و بد روزگار

دگر گفت کز گردش آسمان

پژوهنده مردم شود بدگمان ...

... چنین است گفتار و کردار نیست

جز از گردش کژ پرگار نیست

برین نیز جنگی بود هر زمان ...

... شما ساز گیرید با پای او

گذر نیست با گردش و رای او

وزان پس به بازارگانان چین ...

... بر مرزبانان دیهیم جوی

ببینیم تا گردش روزگار

چه گوید بدین رای نا استوار ...

... همان ایرج پاک دین را بکشت

برو گردش آسمان شد درشت

منوچهر زان تخمه آمد پدید ...

... همی گفت کای روشن کردگار

تویی برتر از گردش روزگار

تو زین ناپسندیده فرمان او ...

... سپاهی از ایرانیان برگزید

که از گردشان روز شد ناپدید

فرستادشان تا بران بوم و بر ...

... بپرسش گرفت اختر دخترش

که تا چون بود گردش اخترش

ستاره شمر گفت جز نیکویی ...

... که بیهوش و بیجان و بیتن شویم

بکوشیم با گردش آسمان

اگر درمیانه سر آرد زمان ...

... از آن لشکر نامور بی شمار

از آن جنبش و گردش روزگار

از آن چاره و جنگ واز هر دری ...

... بسی آفرین کرد بر شهریار

بدان شادمان گردش روزگار

نگه کرد کیخسرو از پشت پیل ...

... چنین گفت با شاه جنگی تخوار

که آمد گه گردش روزگار

که این پور طوسست نامش زرسپ ...

... بایرانیان گفت کز کردگار

بترسید وز گردش روزگار

ببد بس درازست چنگ سپهر ...

... بر او رای یزدان دگرگونه بود

همان گردش بخت وارونه بود

هرانگه که بخت اندر آید به خواب ...

... شد آن لشکر نامور سوگوار

ز بهرام وز گردش روزگار

... سپهبد به گودرز گفت آن زمان

که تاریک شد گردش آسمان

مرا گفته بود این ستاره شناس ...

... بروی اندر افتاده برسان مست

نبد جای گردش دران رزمگاه

شده دست لشکر ز سرما تباه ...

... بگردان چنین گفت سالار طوس

که از گردش مهر تا زخم کوس

سواری چنین کز شما دیده ام ...

... بسی گرم و تیمار لشکر بخورد

چنین گفت کز گردش روزگار

نبینم همی جز غم کارزار ...

... چنان رفت باید که آید زمان

مشو تیز با گردش آسمان

جهاندار پیروزگر یار باد ...

... درفش و سنان سپهبد بپیش

همان گردش اختر بد بپیش

سراپرده ای دید دیگر سیاه ...

... پیاده به از چون تو پانصد سوار

بدین روز و این گردش کارزار

کشانی بدو گفت با تو سلیح ...

... وزان روی خاقان غمی گشت سخت

برآشفت با گردش چرخ و بخت

بهومان چنین گفت خاقان چین ...