گنجور

 
۱۱۲۱

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

... کسی که روی ترا دید کی شود مستور

به بخت بد سفر و غربتم تمنا بود

که تا شدم ز جمال مبارکت مهجور ...

مجد همگر
 
۱۱۲۲

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... مجوش ار جزع پرجوشت ببوسم

سفر کردم مگر چون بازگردم

به پرسش خوش در آغوشت ببوسم ...

مجد همگر
 
۱۱۲۳

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

... ور زحال عزم آن دلبر خبر دادندمی

برسر راه سفر او را عنان بگرفتمی

ور کسی گفتی که با یارت بخواهد رفت دل ...

مجد همگر
 
۱۱۲۴

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

... گر زنده ماندی دشمنش از ما فزون بگریستی

گرداندی آن تاجور کآمد بدینسان از سفر

بر چار حد تخت زر از حد برون بگریستی ...

مجد همگر
 
۱۱۲۵

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

... کآنجا اثر ز مردمی نیست

گو بار سفر کند از آن بوم

کاندر وی بومی خرمی نیست ...

مجد همگر
 
۱۱۲۶

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

... دلی که سوخته درد انتظار شود

سلالگان شه اندر سفر کجا شاید

که بنده در حضر آزاد و شادخوار شود ...

مجد همگر
 
۱۱۲۷

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹

 

... خدای در همه حالت رفیق باد رفیق

اگر برای حضر باشد ار به راه سفر

مجد همگر
 
۱۱۲۸

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶

 

... چو آفتاب برای صلاح عالمیان

گرفت راه سفر آفتاب جاه و جلال

خدیو تخمه سلغر پناه ملت و ملک ...

مجد همگر
 
۱۱۲۹

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۵

 

... تا تازه گردد از تو دل خویش کام من

یک صبحدم به فال همایون سفر گزین

وانگه دعای سدره گذار و پیام من ...

مجد همگر
 
۱۱۳۰

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳

 

... مقام توس کند اختیار یا مشهد

گذر کند به نشابور یا سفر به هری

به دین و دانش مفتی شرع مکرمت اوست ...

مجد همگر
 
۱۱۳۱

مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۳

 

... نه راکع است وچو راکع مدام پشت دو تاه

رود به راه سفر چهار سو چو پیکر نعش

گه نزول نماید بسان خرمن ماه ...

مجد همگر
 
۱۱۳۲

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

ای چرخ عنانم از سفر هیچ متاب

نانم ز سراندیب ده آبم زسراب ...

مجد همگر
 
۱۱۳۳

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

رفتم به سفر چو بود دوری کامت

جستی تو ز دام ما و ما از دامت ...

مجد همگر
 
۱۱۳۴

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

... بر پارس بود شکر فراوان اگر او

سوی مادر سفر گنجه کند

مجد همگر
 
۱۱۳۵

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۳

 

... از آب دو دیده پای در گل رفتیم

توفیر سفر نگر که از صحبت تو

با دل برت آمدیم و بی دل رفتیم

مجد همگر
 
۱۱۳۶

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲

 

... که دوستی و ارادت هزار چندان است

سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

که خار دشت محبت گل است و ریحان است ...

سعدی
 
۱۱۳۷

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

که زنده ابدست آدمی که کشته اوست ...

سعدی
 
۱۱۳۸

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰

 

... هر کاو فتاد مست محبت ز جام دوست

من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم

هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست ...

سعدی
 
۱۱۳۹

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸

 

... هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود

کجاست مرد که با ما سر سفر دارد

گر از مقابله شیر آید از عقب شمشیر ...

سعدی
 
۱۱۴۰

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴

 

... تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

عجب است اگر توانم که سفر کنم ز دستت

به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد ...

سعدی
 
 
۱
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۱۸۱