گنجور

 
۱۰۸۱

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۵

 

این چرخ فلک که ما در او حیرانیم

فانوس خیال از او مثالی دانیم ...

خیام
 
۱۰۸۲

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۲

 

... با لاله رخی اگر تو را فرصت هست

می نوش به خرمی که این چرخ کبود

ناگاه تو را چو خاک گرداند پست

خیام
 
۱۰۸۳

خیام » نوروزنامه » بخش ۲۰ - یاد کردن تیر و کمان و آنچه واجب بود درباره ایشان

 

تیر و کمان سلاحی بایسته است و مر آن را کار بستن ادبی نیکوست و پیغامبر علیه السلام فرموده است عامواصبیانکم الرمایه و السباحه گفت بیاموزید فرزندان را تیراندازی و شنا و و نخست کس که تیر و کمان ساخت گیومرت بود و کمان وی بدان روزگار چوبین بود بی استخوان یکپاره چون درونه حلاجان و تیر وی گلگین با سه پر و پیکان استخوان پس چون آرش وهادان بیامد بروزگار منوچهر کمان را بپنج پاره کرد هم از چوب و هم از نی و بسریشم بهم استوار کرد و پیکان آهن کرد پس تیراندازی ببهرام گور رسید بهرام کمان را با استخوان بار کرد و بر تیر چهار پر نهاد و کمان را توز پوشید و مر صورت کمان را از صورت بخشهاء فلک برداشته اند هر چه خداوندان علم بخشهای دایره فلک را قسی خوانده اند یعنی کمانها و این خطها که از کرانه هر بخشی تا دیگر کرانه خیزد براستی آن را اوتار خوانند یعنی زهها و این خطها که از میان دایره فلک برآید و بر میانه این بخش بگذرد بر پهنای وی آن را سهام خوانده اند یعنی تیرها و چنین گفته اند که هر نیک و بدی که از تاثیر کواکب سیاره بر زمین آید بتقدیر و ارادت باری تعالی و بشخصی پیوندد بدین اوتار و قسی گذرد چنان چون پدیدست اندر دست تیرانداز که هر آفتی که بشکار وی رسد از تیر وی رسد که بزه و کمان وی گذرد و بیکروی کمان بر صورت مردم نگاشته است از رگ و پی و استخوان و پوست و گوشت وزه وی چون جان وی بود که بوی زنده بود چه کمان تا با زه است زنده است با جان که از هنرمند بیابد و چون بحقیقت نگاه کنی کمان سینه و دست مردم است یکی دست باز کشد و پشت دست باز خماند سینه چون قبضه گاه و بازو و ساعد دو خانه و دو دست دو گوشه و وزن کمان بلندترین ششصد من نهاده اند و مر آن را کشکنجیر خوانده اند و آن مرقلعها را بود و فروترین یک من بود و مر آن را بهر کودکان خرد سازند و هر چه از چهارصد من تا دویست و پنجاه من چرخ بود و هر چه از دویست و پنجاه من فرود آید تا بصد من نیم چرخ بود و هر چه از صدمن فرود آید تا بشصت من از کمان بلند بود و اما مقدار قوه هر کمان که باشد از برتر تا فروتر همه بر یک درجه فلک نهاده اند هر درجی شصت دقیقه و آغاز آرد از دو گروهه چنانک در گوشه کمانست تا فسانگاه زه و باز بتضعیف بر رفته اند تا بشانزده هر خانه ای بسه بخش و مر قبضه را چون مرکز نهاده اند که از جای نجنبد و گوشها و خانها بوی بپای بود اکنون بدین بخشی که فرود از گوشه بود قوت دو چندان بود که بگوشه و بدوسک فرود از وی بود و عدد وی چهارده است و شانزده سی و سک نیمه و سی دیگر نیم جمله هزار و شصت بود و دو خانه کمان بششبخشکرد از بهر آنک صورت کمان چون نیم دایره است و نیمه دایر فلک بشش برج قسمت پذیرد و همچنانک انواع کمان هرچ مر او را نام چرخست سه است بلندست و پست و میانه همچنین انواع تیر وی سه است دراز و کوتاه و میانه دراز پانزده قبضه میانه ده قبضه کوتاه هشت قبضه و نیم و هر کمانی را تیر وی چندان و چند باید اگر همه گفته شود دراز گردد و غرض اینجا نه دراز کردن سخنست چه بر نیت هنر تیر و کمان پدید کردنست که ملوک عجم آن چیزها را بنوروز چرا خواستند و از طریق علم نجوم گفته اند خداوندان کمان آنچه تیر انداز بود و بیشتر سلاحشان تیراندازی بود هرگز تنگ روزی نباشد و هر سپاهی که غلبه ایشان در سلاح تیر بود و تیرانداز باشند غالب آیند و حجت آنک گفته اند قسمت این سلاح بر برج قوس است بطبع آتشی و خانه مشتری سعد بزرگ و مثلثه برج حمل و اسد یکی خانه آفتاب و شرفش با انک خانه مریخست و از روی طب اندر دانستن تیر و کمان چند منفعت ظاهر است ریاضت توان کرد بوی اعصاب و اعضا را قوی کند و مفاصل را نرم کند و فرمان بردار گرداند و حفظ را تیز گرداند و دل را قوت دهد و از بیماری سکته و فالج و رعشه ایمن دارد

خیام
 
۱۰۸۴

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح نصیرالدوله نصر

 

... بقا بادت ای شاه در عز و دولت

سر چتر تو گشته با چرخ همبر

همیشه دو چشمت به ترک پری رخ ...

عمعق بخاری
 
۱۰۸۵

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح خاقان ملک خضر

 

... ز حکم او زمانه طوق سازد

بگرد گردن چرخ مدور

برای و رسم و تدبیر و شجاعت ...

عمعق بخاری
 
۱۰۸۶

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح شمس الملک

 

... گرفته موجش بالای آسمان چو غمام

هوا چو خر گه سیماب بر کشیده بچرخ

فلک چو خیمه دیبای بر زده بمقام ...

... خیال وار چو ماه مقنع از سر کوه

ز روی چرخ همی تافت زهره و بهرام

مجره گشته بکردار مسندی ز بلور ...

عمعق بخاری
 
۱۰۸۷

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح ابوالمظفر ابراهیم

 

... نعل پای کمیت ادهم او

چرخ را طوق و ماه را دیهیم

زخم او کوه را دو پاره کند ...

عمعق بخاری
 
۱۰۸۸

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - قصیده ناتمام در مدح الب ارسلان

 

... به هنگام درنگ اندر همه چون کوه بر هامون

به هنگام شتاب اندر همه چون چرخ در جولان

قوی چون سد اسکندر سیه دل چون شب تاری ...

... تو شادی کن که دشمن گشت زار و خسته و حیران

همی تا چرخ زنگاری به گرد مرکز ناری

همی گردد گه و بی گه به شادی ها و بر احزان ...

عمعق بخاری
 
۱۰۸۹

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - قصیده ناتمام در مدح شمس المک ناصر الدین نصر

 

... بخت خدمتگار گشت آن را که تو خدمت کنی

چرخ فرمان بر بود آن را که تو فرمان کنی

زلف شهرآشوب تو بر گل همی جولان کند ...

عمعق بخاری
 
۱۰۹۰

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲۳

 

... پیچان تر است قالبش از شاخ خیزران

در گوش او ز گوهر چرخ است گوشوار

بر فرق او ز مشک سیاهست طیلسان ...

عمعق بخاری
 
۱۰۹۱

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - ایضاً له

 

... به حجاب عدم از بیم تو در شد عنقا

قبضه چرخ تو شیطان به بسود و بگریخت

گفت این نیست مگر عهده لاحول ولا ...

ابوالفرج رونی
 
۱۰۹۲

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم

 

... دهر پیش تو مانده دست بکش

چرخ پیش تو گشته کرده پشت دو تا

ابوالفرج رونی
 
۱۰۹۳

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - ایضاً له

 

... به پوی سوی آفتاب دولتش

کز اوست آفتاب چرخ را ضیا

مگرد گرد آب گرد هیبتش ...

ابوالفرج رونی
 
۱۰۹۴

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح طاهر علی مشکان

 

... بدین دو دخل مدد یافت ورنه بگسستی

قضا به چرخ گران پود و تار آتش و آب

همیشه تا بجهان چون درآید و برود ...

ابوالفرج رونی
 
۱۰۹۵

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - (در مدح عمیدالدولة عمدة الکتاب)

 

... برنده دهر صبورم چو مهره در ششدر

زننده چرخ عجولم چو گوی در طبطاب

نموده شکل من از فکرت اضطراب سهیل ...

ابوالفرج رونی
 
۱۰۹۶

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - ایضاً له

 

... از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است

میان چرخ و میان ملاعبش گه لعب

جهان و ملک جهان هر دود ا و یک ندبست ...

ابوالفرج رونی
 
۱۰۹۷

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - ایضاً له

 

... بر هوا و رضاش مقصور است

چرخ با اوج قدر او باطل

بحر با موج کف او زور است ...

ابوالفرج رونی
 
۱۰۹۸

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - ایضاً له

 

... آنجا که تویی دهر ز هیبت ننهد پی

وان را که تویی چرخ به باطل نخلید است

این بنده چه کرده است که بی زلت و بی جرم ...

ابوالفرج رونی
 
۱۰۹۹

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح علاء الدوله ابو سعد مسعود ابراهیم غزنوی

 

... آماده تر ز جای شقی و سعید باد

در خدمت تو چرخ به اخلاص بوالحسن

در طاعت تو دهر برشد رشید باد ...

ابوالفرج رونی
 
۱۱۰۰

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح خواجه علی بن حسن

 

... زین دست به چنگ آمد و زان دست عطا کرد

از چرخ مشعبد نخورد شعبده لیکن

خواهنده برو شعبده طمع روا کرد ...

... این شغل ملاراند و آن شغل خلا کرد

از رحمت کردارش با چرخ زمین گشت

چون قدرت دیدارش با آب هوا کرد ...

ابوالفرج رونی
 
 
۱
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۴۹۲