تیر و کمان سلاحی بایسته است، و مر آن را کار بستن ادبی نیکوست، و پیغامبر علیه السلام فرموده است عامواصبیانکم الرمایه و السباحه، گفت بیاموزید فرزندان را تیراندازی و شنا و، و نخست کس که تیر و کمان ساخت گیومرت بود، و کمان وی بدان روزگار چوبین بود بی استخوان، یکپاره چون درونه حلاجان، و تیر وی گلگین با سه پر، و پیکان استخوان، پس چون آرش وهادان بیامد بروزگار منوچهر کمان را بپنج پاره کرد هم از چوب و هم از نی، و بسریشم بهم استوار کرد، و پیکان آهن کرد، پس تیراندازی ببهرام گور رسید، بهرام کمان را با استخوان بار کرد و بر تیر چهار پر نهاد، و کمان را توز پوشید، و مر صورت کمان را از صورت بخشهاء فلک برداشته اند، هر چه خداوندان علم بخشهای دایره فلک را قسی خوانده اند یعنی کمانها، و این خطها که از کرانه هر بخشی تا دیگر کرانه خیزد براستی آن را اوتار خوانند یعنی زهها، و این خطها که از میان دایره فلک برآید و بر میانه این بخش بگذرد بر پهنای وی آن را سهام خوانده اند یعنی تیرها، و چنین گفته اند که هر نیک و بدی که از تاثیر کواکب سیاره بر زمین آید، بتقدیر و ارادت باری تعالی، و بشخصی پیوندد، بدین اوتار و قسی گذرد، چنان چون پدیدست اندر دست تیرانداز که هر آفتی که بشکار وی رسد از تیر وی رسد که بزه و کمان وی گذرد، و بیکروی کمان بر صورت مردم نگاشته است از رگ و پی و استخوان و پوست و گوشت، وزه وی چون جان وی (بود) که بوی زنده بود، چه کمان تا با زه است زنده است با جان که از هنرمند بیابد، و چون بحقیقت نگاه کنی کمان سینه و دست مردم است: یکی دست باز کشد و پشت دست باز خماند، سینه چون قبضه گاه، و بازو و ساعد دو خانه، و دو دست دو گوشه، و وزن کمان بلندترین ششصد من نهاده اند و مر آن را کشکنجیر خوانده اند، و آن مرقلعها را بود، و فروترین یک من بود و مر آن را بهر کودکان خرد سازند، و هر چه از چهارصد من تا دویست و پنجاه من چرخ بود، و هر چه از دویست و پنجاه من فرود آید تا بصد من نیم چرخ بود، و هر چه از صدمن فرود آید تا بشصت من از کمان بلند بود، و اما مقدار قوه هر کمان که باشد از برتر تا فروتر همه بر یک درجه فلک نهاده اند هر درجی شصت دقیقه، و آغاز آرد از دو گروهه چنانک در گوشه کمانست تا فسانگاه زه، و باز بتضعیف بر رفته اند تا بشانزده، هر خانه ای بسه بخش ، و مر قبضه را چون مرکز نهاده اند که از جای نجنبد، و گوشها و خانها بوی بپای بود، اکنون بدین بخشی که فرود از گوشه بود قوت دو چندان بود که بگوشه، و بدوسک فرود از وی بود و عدد وی چهارده است و شانزده سی و سک نیمه و سی دیگر نیم جمله هزار و شصت بود، و دو خانه کمان بشش(بخش)کرد، از بهر آنک صورت کمان چون نیم دایره است و نیمه دایر فلک بشش برج قسمت پذیرد، و همچنانک انواع کمان هرچ مر او را نام چرخست سه است بلندست و پست و میانه همچنین انواع تیر وی سه است دراز و کوتاه و میانه، دراز پانزده قبضه، میانه ده قبضه، کوتاه هشت قبضه و نیم، و هر کمانی را تیر وی چندان و چند باید اگر همه گفته شود دراز گردد، و غرض اینجا نه دراز کردن سخنست چه بر نیت هنر تیر و کمان پدید کردنست که ملوک عجم آن چیزها را بنوروز چرا خواستند، و از طریق علم نجوم گفته اند خداوندان کمان آنچه تیر انداز بود و بیشتر سلاحشان تیراندازی بود هرگز تنگ روزی نباشد، و هر سپاهی که غلبه ایشان در سلاح تیر بود و تیرانداز باشند غالب آیند، و حجت آنک گفته اند قسمت این سلاح بر برج قوس است بطبع آتشی، و خانه مشتری سعد بزرگ، و مثلثه برج حمل، و اسد یکی خانه آفتاب و شرفش با انک خانه مریخست، و از روی طب اندر دانستن تیر و کمان چند منفعت ظاهر است، ریاضت توان کرد بوی، اعصاب و اعضا را قوی کند، و مفاصل را نرم کند و فرمان بردار گرداند، و حفظ را تیز گرداند، و دل را قوت دهد، و از بیماری سکته و فالج و رعشه ایمن دارد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.