گنجور

 
۱۰۲۱

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

... که وصف آتش سوزان بنی مشکل توان کردن

در آن حضرت که باد صبح گردش در نمی یابد

دمادم قاصدی باید ز خون دل روان کردن ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۲۲

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۹ - فی مدح سلطان الاعظم جمال الملّة و الدین شیخ ابوسحق طاب ثراه

 

... از جهان جایی که قدر صدر مرفوع تو یافت

گردش چرخ آن مکانرا زینت اختر دهد

صبحدم بادی که بر خاک گلستان بگذرد ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۲۳

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - مخمس

 

... می ده که بر کشید خور خاوری علم

در گردش آر خون سیاوش ز جام جم

بشنو نوای مرغ بر آهنگ زیر و بم ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۲۴

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵

 

... روز محشر در برم بینی دل خونین کباب

صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زر

در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۲۵

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

پری رخا منه از دست یکزمان شیشه

قرابه پر کن و در گردش آر آن شیشه

کنونکه پرده سرا زهره است و ساقی ماه ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۲۶

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

... آن لحظه که بر جنازه گردد سرمن

از گردش کاسه سرم بینی مست

خواجوی کرمانی
 
۱۰۲۷

جلال عضد » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - فی مدح السلطان ابواسحق اناراللّه برهانه

 

... کجاست ساقی و کو باده گو بیا و بیار

به بزم دور به گردش در آور آن خورشید

که مقطع ظلمات است و مطلع انوار ...

جلال عضد
 
۱۰۲۸

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۶۷

 

... وز سر نرود مهر تو تا خاک نگردد

تا گردش افلاک بود مهر تو ورزم

آری مگر آن روز که افلاک نگردد ...

جلال عضد
 
۱۰۲۹

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۶۷

 

... همچو به دور گل است ناله بلبل

باده که در گردش است و غلغله چنگ

لاله تو گویی ز شاخ سرو شکفته است ...

جلال عضد
 
۱۰۳۰

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۳۲

 

... شد به مرادم دور زمانه

گشت به کامم گردش گردون

دوش در آمد ساقی گل رخ ...

جلال عضد
 
۱۰۳۱

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۳ - هفت رنگ

 

... الا مرا که هست جهان در نظر سیاه

در گردش زمانه شب و روز می کشم

جوری ز هر سپید و جفایی ز هر سیاه ...

جلال عضد
 
۱۰۳۲

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۱۸

 

تا گردش نه گنبد گردان باشد

تا عالم امتزاج و ارکان باشد ...

جلال عضد
 
۱۰۳۳

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳

 

... وین هوا گرم از فروغ آفتابی دیگرست

ساقی آب رز برای دیگران در گردش آر

کاسیای ما کنون گردان به آبی دیگرست ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۳۴

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱

 

... که به یک جرعه مرا از همه غم باز آورد

مدتی گردش این دایره ما را از هم

همچو پرگار جدا کرد و به هم باز آورد ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۳۵

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰

 

... تا این سزا نیافت سزاوار ما نشد

در آفتاب گردش از آن ذره برنخاست

کو دید روی ما و هوادار ما نشد ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۳۶

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸

 

تو می روی و بر آنم که در پی تو برانم

ولیک گردش گردون گرفته است عنانم

مگو که اشک مران در پیم بگو من مسکین ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۳۷

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۶

 

... انجم از غم همه بودند فرو رفته به خود

یعنی این عارضه از گردش ایشان برخاست

درد عمری به جهان زحمت مردم می داد ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۳۸

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۰

 

... بزگوارا یک شمه بشنو از حالم

که چیست بر دلم از گردش صباح و رواح

جماعتی چه جماعت سه چار بی سر و بن ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۳۹

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۱

 

... به یک دو ماهش هر نه حصار بگشاید

شهاز گردش گردون شکایتی است مرا

که ذکر آن به چنین حضرتی نمی شاید ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۴۰

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۱

 

... مدام تا که بر ارواح قایمند اجسام

مباد جز به هوای تو گردش افلاک

مباد جز به رضای تو جنبش اجرام

سلمان ساوجی
 
 
۱
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۱۳۰