الروض قد تبسم و الغیم قد بکا
و الصبح قد تبلّج والدیک قد حکی
تا کی چو چنگ ناله کنم چون قدح بکا
اکنون که گل به طرف چمن برد متکا
ای سرو گلعذار بده جام عبهری
در آفتاب زن ز می دلفروز تاب
وز آب منجمد بفروز آتش مذاب
زین سان که چشم شوخ تو مست است و من خراب
گر زانک تشنه میرم و بارم ز دیده آب
بر آتشم نشانی و آب رخم بری
تا کی ز راه کعبه به بتخانه خوانیام
سوزی به سان شمعم و پروانه خوانیام
گاهی به گنج و گاه به ویرانه خوانیام
رخ چون پری نمایی و دیوانه خوانیام
دیوانه آن بود که نبیند رخ پری
می ده که بر کشید خور خاوری علم
در گردش آر خون سیاوش ز جام جم
بشنو نوای مرغ بر آهنگ زیر و بم
تا مشکبو شود نفس باد صبحدم
بفشان شکنج طره مشکین عنبری
خواجو فسون مخوان و به ترک فسانه گیر
چون صبح در دمید شراب شبانه گیر
سرو چمن به رقص درآمد چمانه گیر
همچون خضر ز ظلمت گیتی کرانه گیر
و آب حیات جوی ز جام سکندری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.