گنجور

 
۹۸۱

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

... دو منزل را به یک منزل همی کرد

قضا را اسب شان در راه شد سست

در آن منزل که آن مه موی می شست ...

... گر این بت جان من بودی چه بودی

ور این اسب آن من بودی چه بودی

نبود آگه که آن شب رنگ و آن ماه ...

نظامی
 
۹۸۲

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین

 

... شما را خود کند زین قصه آگاه

ولیک این اسب را دارید بی رنج

که هست این اسب را قیمت بسی گنج

چو بر گفت این سخن مهمان طناز ...

... فشاندند آب گل بر چهره ماه

ببستند اسب را بر آخور شاه

دگرگون زیوری کردند سازش ...

نظامی
 
۹۸۳

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۷ - ترتیب کردن کوشک برای شیرین

 

... به دوزخ در چنان قصری بپرداخت

که داند هر که آن جا اسب تازد

که حوری را چنان دوزخ نسازد ...

نظامی
 
۹۸۴

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۷ - نشستن شیرین به پادشاهی بر جای مهین‌بانو

 

... ز جنس چارپایان نیز بسیار

ز گاو و گوسفند و اسب و اشتر

چو دریا کرده کوه و دشت را پر ...

نظامی
 
۹۸۵

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین

 

... نشاید یافتن در هیچ برزن

وفا در اسب و در شمشیر و در زن

وفا مردی است بر زن چون توان بست ...

نظامی
 
۹۸۶

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی

 

... به دل گرمی فتد بر من شراری

بفرمود اسب را زین برنهادن

صبا را مهد زرین برنهادن

نبود آن روز گلگون در وثاقش

بر اسبی دیگر افتاد اتفاقش

برون آمد چه گویم چون بهاری ...

... شد اندامش گران از زر کشیدن

فرو ماند اسبش از گوهر کشیدن

نه اسب ار کوه زر بودی ندیمش

سقط گشتی به زیر کوه سیمش

چنین گویند که اسب بادرفتار

سقط شد زیر آن گنج گهربار ...

... فرو خواهد فتاد از باد بر خاک

به گردن اسب را با شهسوارش

ز جا برداشت و آسان کرد کارش ...

نظامی
 
۹۸۷

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۴ - صفت داد و دهِش خسرو

 

... رطوبت های اصلی را در اندام

یک اسب بور ازرق چشم نوزاد

معطر کرده چون ریحان بغداد ...

نظامی
 
۹۸۸

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

... به شیرین استخوانی نی شکر بود

شبی که اسب نشاطش لنگ رفتی

کم این بودی که سی فرسنگ رفتی ...

نظامی
 
۹۸۹

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

... همه میخ درستک ها شکسته

بدان تا هر کجا کو اسب راند

به هر کامی درستی بازماند ...

نظامی
 
۹۹۰

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۲ - پاسخ خسرو شیرین را

 

... ز بند دل کجا یابم رهایی

بس این اسب جفا بر من دواندن

گهم در خاک و گه در خون نشاندن ...

نظامی
 
۹۹۱

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

... رهی بی خویشتن بگرفته در پیش

نه پای آنکه راند اسب را تیز

نه دست آن که برد پای شبدیز ...

نظامی
 
۹۹۲

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۹ - آوردن خسرو شیرین را از قصر به مدائن

 

... سراسر سرخ موی و زرد خلخال

هزار اسب مرصع گوش تا دم

همه زرین ستام و آهنین سم ...

... عراقی وار بسته فرق بندی

به پشت زین بر اسبان روانه

ز گیسو کرده مشگین تازیانه ...

نظامی
 
۹۹۳

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را

 

... خون از تن آهوان بریزد

مجنون به شفاعت اسب را راند

صیاد سوار دید و درماند ...

نظامی
 
۹۹۴

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲ - در نعت پیغمبر اکرم

 

... آهنش پای بند سنگ دلان

آنک با او بر اسب زین بستند

بر کمرها دوال کین بستند ...

نظامی
 
۹۹۵

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان

 

... در نبرد ش که شیر خارد دم

اسب دشمن به سر شود نه به سم

در صبوحش که خون رز ریزد ...

نظامی
 
۹۹۶

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۰ - داستان بهرام با کنیزک خویش

 

... خون کنند آن زمان که خوش باشند

با چه آهو که اسب زین نکنند

چه سگی را که پوستین نکنند ...

... نوش و نقلی که بزم را شاید

همه اسباب کار ساخت تمام

تا کی آید به صیدگه بهرام

نظامی
 
۹۹۷

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۲ - لشکر کشیدن خاقان چین به جنگ بهرام‌گور

 

... کوفته مغز نرم شمشیر ان

تیر چون مار بیوراسب شده

زو سوار افتاده اسب شده

لشگر ترک را ز دشنه تیز ...

نظامی
 
۹۹۸

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم

 

... روی خویش از روندگان نهفت

ناگه آواز پای اسب شنید

بر سر راه شد سوار ی دید ...

... رقص کرد آن فرس که ماهان داشت

کرد ماهان در اسب خویش نظر

تا ز پایش چرا برآمد پر ...

نظامی
 
۹۹۹

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم

 

... توشه گر نیست بر زیاده مکوش

اسب و زین و سلاح را بفروش

گفتم از طبع دیو رای بترس ...

... این بگفت و دوات بر من زد

اسب و ساز و سلیح من بستد

پس به دژخیم خونیان دادم ...

نظامی
 
۱۰۰۰

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار

 

... شاه دنبال او گرفته چو شیر

اسب در غار ژرف راند سوار

گنج کیخسروی رساند به غار ...

نظامی
 
 
۱
۴۸
۴۹
۵۰
۵۱
۵۲
۱۱۷