گنجور

 
۹۳۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۸۵

 

... هر چند آبروی حیاتم به باد رفت

شرمنده غباری ازین آسیا نیم

بیرون ز تنگنای سپهرست سیر من ...

... آب حیات را به خضر باز می دهم

حمال بار منت اهل سخا نیم

با مردم سبک نکنم دست در میان ...

صائب تبریزی
 
۹۳۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰۱

 

... پروانه بزم تو مرا شمع امید ست

در خلوت خاص تو اگر بار ندارم

این دست نگارین که من از زلف تو دیدم ...

... در طالع من نیست به گرد تو رسیدن

چون گرد یتیمی است زمین گیر غبارم

دلکشترم از خال لب و خط بناگوش ...

صائب تبریزی
 
۹۳۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰۵

 

... گر جلوه ساقی نشود رهزن هوشم

چیزی نشود بر دل آزاده من بار

جز دست نوازش که گران است به دوشم ...

صائب تبریزی
 
۹۳۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱۰

 

... فیضی به لب تشنه ساحل برسانم

صد بار جرس گشتم و پاس ادب عشق

نگذاشت که آواز به محمل برسانم ...

صائب تبریزی
 
۹۳۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱۸

 

... در طالع ما نیست گرفتاری اگرنه

صد بار فزون از نظر دام گذشتیم

الماس ندامت دل ما را نخراشید ...

صائب تبریزی
 
۹۳۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۰

 

... خود را به سراپرده خورشید رساندیم

چون شبنم گل بار به گلزار نگشتیم

چون خشت نهادیم به پای خم می سر

بر دوش کسی همچو سبو بار نگشتیم

در دامن خود پای فشردیم چو مرکز ...

... ما را به زر قلب خریدند ز اخوان

بر قافله از قیمت کم بار نگشتیم

بیهوده مزن بر رخ ما آب نصیحت ...

... دلچسبی ما عذر گران خیزی ما خواست

چون گرد یتیمی به گهر بار نگشتیم

هر چند ز حیرت مژه بر هم ننهادیم ...

... افسوس که چون نخل خزان دیده درین باغ

دستی نفشاندیم و سبکبار نگشتیم

فریاد که سوهان سبکدست حوادث ...

صائب تبریزی
 
۹۳۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۵

 

... چندان که نظر بر رخ دلدار فکندیم

بار دل ما بود همان دوری منزل

در منزل مقصود اگر بار فکندیم

در بزم بزرگان نتوان کرد گرانی ...

صائب تبریزی
 
۹۳۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۸

 

... ما پیر به روشندلی صبح ندیدیم

یک بار نجست از دل ما ناوک آهی

از بار گنه همچو کمان گرچه خمیدیم

چون شمع درین انجمن از راستی خویش ...

صائب تبریزی
 
۹۳۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۵

 

بر دل غم سیم و زر دنیا نگذاریم

بار خر دجال به عیس نگذاریم

خضر ره ما گرمروان عزم درست است ...

... آن به که حنا بر ید بیضا نگذاریم

تا دامن اطفال سبکبار نگردد

ما روی ز معموره به صحرا نگذاریم ...

صائب تبریزی
 
۹۳۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶۷

 

... کوه غم کی بر دل بی تاب می گردد گران

نیست خون بی گناهان بار بر دل حسن را

از شفق کی مهر عالمتاب می گردد گران ...

صائب تبریزی
 
۹۳۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶۸

 

... سر سبک چون شد ز می دستار می گردد گران

وقت طوفان کف به دریابار می گردد گران

آه ازان آیینه رو کز بس صفا بر خاطرش ...

... هر چه غیر از بوی پیراهن بود یعقوب را

بر دل و بر دیده خونبار می گردد گران

بار بردار از دل مردم که بر دوش زمین

برندارد هر که از دل بار می گردد گران

هر رگ ابری که از احسان گرانبارم کند

بر دلم چون تیغ لنگردار می گردد گران ...

صائب تبریزی
 
۹۳۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶۹

 

... میزبان گردد سبک چون میهمان باشد گران

بی هوای عشق سر بر کشتی جسم است بار

کار لنگر می کند چون بادبان باشد گران ...

... در بهاران جلوه برگ خزان باشد گران

هیچ نقشی بر دل روشن ضمیران بار نیست

موج هیهات است بر آب روان باشد گران ...

صائب تبریزی
 
۹۳۳۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۷۰

 

... بر دلم چون تیغ لنگردار می باشد گران

تن پرستان را به صحرای ملامت بار نیست

پای خواب آلودگان بر خار می باشد گران ...

... بر تو از کوه گنه رفتن ز دنیا مشکل است

بر گرانباران ره هموار می باشد گران

بی نمک در باده گلرنگ می ریزد نمک ...

... شبنم بیگانه بر گلزار می باشد گران

اهتمام کارفرما می شود سربار آن

بر دل هر کس که ذوق کار می باشد گران ...

... آرزوی دولت بیدار می باشد گران

نیست بر دل از پریزادان غباری قاف را

بر دل صایب کجا افکار می باشد گران

صائب تبریزی
 
۹۳۳۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸۳

 

کرسی دارست اوج اعتبار این جهان

دل منه بر دولت ناپایدار این جهان ...

... گوشه ای گیر از محیط بی کنار این جهان

برگ و بار او کف افسوس و بار دل بود

دل منه چون غافلان بر برگ و بار این جهان

پیش چشم شبنم روشن گهر یک کاسه است ...

... پرتو خورشید را در دام روزن می کشد

هر که صایب دل نهد بر اعتبار این جهان

صائب تبریزی
 
۹۳۳۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸۴

 

... آب گوهر تلخ شد از شور دریای جهان

شکرلله بار دیگر صایب از اقبال بخت

زنده کرد از شعر خود ما را مسیحای جهان

صائب تبریزی
 
۹۳۳۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰۳

 

... کز سر دنیا شود آسان مرا برخاستن

برندارد عفو اگر از دوش ما بار گناه

سخت دشوارست در محشر ز جا برخاستن ...

صائب تبریزی
 
۹۳۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰۷

 

... تیر را آسان بود دل از کمان برداشتن

هر که از دل بار بردارد گران بر دوش نیست

از سبوی می گرانی می توان برداشتن ...

صائب تبریزی
 
۹۳۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۱

 

... دست بردار از عنان گیر و دار خویشتن

زهد خشک از خاطرم هرگز غباری برنداشت

مرکب نی بار باشد بر سوار خویشتن

خاک باشد از مصافم چشم دشمن را نصیب ...

... خار دیوار گلستانم که از بی حاصلی

می کشم خجلت ز اوج اعتبار خویشتن

خلوتی چون خانه آیینه داری پیش دست ...

صائب تبریزی
 
۹۳۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۸

 

... می کشم آزار دایم از هوای خویشتن

نیستم در زیر بار منت باد مراد

کشتی خویشم چو موج و ناخدای خویشتن ...

صائب تبریزی
 
۹۳۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲۵

 

... بادپیمایی که بیدردانه می گوید سخن

صحبت پیر مغان بر نوجوانان بار نیست

چون پدر با کودکان طفلانه می گوید سخن ...

... تیغ اگر باشد طرف مردانه می گوید سخن

هر که دارد صایب از حال گرانباران خبر

با گرانجانان سبکروحانه می گوید سخن

صائب تبریزی
 
 
۱
۴۶۵
۴۶۶
۴۶۷
۴۶۸
۴۶۹
۶۵۵