پیچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن
نیست ممکن موج از آب روان برداشتن
چون صدف من هم ز گوهر دامنی می داشتم
می توانستم اگر دست از دهان برداشتن
خانه خالی پر و بالی است بهر سالکان
تیر را آسان بود دل از کمان برداشتن
هر که از دل بار بردارد، گران بر دوش نیست
از سبوی می گرانی می توان برداشتن
نیست در دریای شورانگیز عالم موج را
هیچ تدبیری به از دست از عنان برداشت
از خدا تا کی به دنیای دنی قانع شدن؟
چند از خوان سلیمان استخوان برداشتن؟
برنمی گردد به ابر از گوهر شهوار آب
نیست ممکن دل ز لعل دلستان برداشتن
پسته بی مغز در لب بستگی رسواترست
نیست حاجت پرده از کار جهان برداشتن
خوشتر از صد باغ و بستان است کنج عافیت
با قفس سهل است دل از گلستان برداشتن
می توان برداشت دل صائب به آسانی ز جان
لیک دشوارست دل از دوستان برداشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف پیچیدگیها و دشواریهای عشق و وابستگیهای عاطفی میپردازد. شاعر میگوید که نمیتوان عشق را به آسانی از دل برداشت و مانند جریانی که نمیتوان از آب روان جدا کرد، احساسات و عشق عمیقاً در وجود انسان ریشه دارند. او به نمادهایی مانند صدف و گوهر اشاره میکند که نشاندهنده ارزشمندی این احساسات است. همچنین اشاره میکند که هرچقدر هم چالش یا بار سنگینی وجود داشته باشد، قطع رابطه با دوستان یا عزیزان کار آسانی نیست و این وابستگیها دشواریهای خاص خود را دارند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که عافیت و آرامش در دل میتواند از هر باغ و بستانی خوشتر باشد، اما دل کندن از روابط عاطفی کار آسانی نیست.
هوش مصنوعی: عشق به قدری عمیق و پیچیده است که نمیتوان به سادگی آن را از دل و جان خود زدود. مثل این است که بخواهی موجی را از یک رودخانه جاری جدا کنی، کار غیرممکنی است.
هوش مصنوعی: من هم مانند صدفی که مروارید در آغوش دارد، چیز ارزشمندی در درون خود داشتم. اگر میتوانستم از گفتار و افکار منفی خود دور شوم، میتوانستم آن را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: خانهای که خالی است، برای راهیان مسیر روحانی مثل پر و بالی میماند. برای آنکه دل را از کمان عشق جدا کند، آسانتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر کس که بار سنگین دل را از دوش خود بردارد، میتواند بار سبکی را همچون جام شراب به راحتی حمل کند.
هوش مصنوعی: در دریای پرهیجان دنیا، هیچ تدبیری نمیتواند از دست گرفتن کنترل اوضاع بهتر از رها کردن آن باشد.
هوش مصنوعی: تا کی باید به دنیای ناچیز و بیارزش قناعت کرد؟ چه مقدار از سفره سلیمان که پر از نعمت است، تنها استخوان برداشت؟
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم این است که دل اگر به زیباییها و جذابیتهای دنیوی وابسته باشد، مانند این است که نتواند از چیزهای با ارزشی که دارد، جدا شود. به عبارتی دیگر، دل نمیتواند به سادگی از زیباییها و جذابیتهایی که دارد، دل بکند و بازگردد.
هوش مصنوعی: پستهای که مغز ندارد، وقتی در پوستش بسته نگهداشته شود، رسواییاش بیشتر خواهد بود. برای دنیا نیاز نیست که پردهها را کنار بزنیم و کارهای آن را بیپرده نشان دهیم.
هوش مصنوعی: زندگی در آرامش و دور از دغدغهها بیشتر لذت بخش است، حتی اگر در شرایط محدودیت باشیم. رهایی از محیطی زیبا مثل گلستان، بهراحتی و بدون چالش برای دل خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: میتوان به راحتی از جان خود دل برداشت، اما دشوار است که از دوستان دل بکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.