موج دریا را نباشد اختیار خویشتن
دست بردار از عنان گیر و دار خویشتن
زهد خشک از خاطرم هرگز غباری برنداشت
مرکب نی بار باشد بر سوار خویشتن
خاک باشد از مصافم چشم دشمن را نصیب
کرده ام تا خاکساری را حصار خویشتن
خار دیوار گلستانم که از بی حاصلی
می کشم خجلت ز اوج اعتبار خویشتن
خلوتی چون خانه آیینه داری پیش دست
بهره ای بردار از بوس و کنار خویشتن
گوهر از گرد یتیمی می شود کامل عیار
بیش ازین دامن مکش از خاکسار خویشتن
می توانی آتش شوق مرا خاموش کرد
گر دلت خواهد، به لعل آبدار خویشتن
دیدن آیینه را موقوف خواهی داشتن
گر بدانی حال من در انتظار خویشتن
گر دهم ملک سلیمان را به موری بی سؤال
همچنان باشم ز همت شرمسار خویشتن
بس که چون آیینه صائب دیده ام نادیدنی
می شمارم زنگ کلفت را بهار خویشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساس استیصال و عدم کنترل انسان بر زندگی و احساساتش است. شاعر به تصویر کشیدن ناتوانی انسان در برابر جریانهای زندگی و احساسات میپردازد و اشاره میکند که هیچکس نمیتواند بهطور کامل بر سرنوشت خود تسلط داشته باشد. او از زهد و خودداری بهعنوان بار سنگینی یاد میکند که نمیتواند از آن رهایی یابد. در ادامه، شاعر به موضوعات خاکساری، خجلت و تنهایی میپردازد و بیان میکند که انسانهای متواضع همواره در پی جستجوی ارزش و اعتبار خود هستند. در نهایت، شاعر با اشاره به انتظار و حسرت درونی، نشان میدهد که حتی با داشتن نعمات دنیوی، انسان همچنان با احساس شرمندگی و نارضایتی از خود مواجه است.
هوش مصنوعی: موج دریا نمیتواند بر خود مسلط شود، پس تو نیز از کنترل خود دست بردار و به سرنوشت خود اجازه ده تا سامان بگیرد.
هوش مصنوعی: رهبانیت و زهد خشک هیچ وقت از یادم نرفته است، چرا که این بار سنگین بر دوش من مانند مرکب است که سوار بر آن میشوم.
هوش مصنوعی: من با مقابلۀ خود، چشم دشمن را به خاک نشستهام تا به این ترتیب خود را در پناه تواضع محفوظ نگه دارم.
هوش مصنوعی: من شرمنده و خجالتزدهام از اینکه در میان همه زیباییها، به یک خار تبدیل شدهام. این احساس ناشی از بیفایده بودن و عدم موفقیتم، مرا از جایگاه واقعیام در زندگیام مأيوس میکند.
هوش مصنوعی: اگر در جایی خلوت و آرام مانند خانهای با آینه هستی، از این فرصت بهره ببر و خودت را در آغوش بگیر و از محبت و عشق به خود لذت ببر.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن ارزش واقعی، گوهری که از غم و سختی یتیمی به دست آمده است، بیش از این نباید به کسی که خاکی و عادی است، وابسته باشی.
هوش مصنوعی: میتوانی با زیبایی و جذبهات، آتش عشق و شوق مرا خاموش کنی اگر خودت بخواهی.
هوش مصنوعی: اگر بدانی که من در چه حالی هستم و چقدر منتظر خودم هستم، دیگر به تماشای آیینه نمیپردازی.
هوش مصنوعی: اگر تمام سلطنت سلیمان را هم به یک مورچه بدهم، باز هم از تلاش خودم شرمنده خواهم بود.
هوش مصنوعی: از بس که زیباییها و جلوههای زندگی را مانند آینه دیدهام، هر چیزی که از آن زیبایی و سرزندگی دور باشد، برایم مانند زنگی ضخیم و خشن به نظر میرسد؛ در واقع، بهار خود را با این مقایسه زشت میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
موج دریا را نباشد اختیار خویشتن
دست بردار از عنان گیر و دار خویشتن
زهد خشک از خاطرم هرگز غباری برنداشت
مرکب نی بار باشد بر سوار خویشتن
خار دیوار گلستانم که از بیحاصلی
[...]
به که باشم بی قرار از زلف یار خویشتن
من که دادم بی قراری را قرار خویشتن
کردم اظهار محبت پیش از زیبانگار
پرده را برداشتم از روی کار خویشتن
دل ز کار افتاد و روزم تیره شد در عاشقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.