گنجور

 
۹۱۸۱

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۶۸ - تنها ماندن امیر مختار و مویه گری

 

... دریغا از آن حیدری دست تو

از آن تیر و چرخ و زه و شست تو

وزان برز و بالا و آن سفت و یال ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۸۲

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

... جا در دل صاحب نظری داشته باشی

نه چرخ برین را سپر از هم بشکافی

ای تیر دعا گر اثری داشته باشی ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۸۳

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

... گفتمش بشمر مرا از چاکران خویشتن

گفت بر چرخ است شاخ اختران چاکر مرا

گفتمش با این تن سیمین چرا سنگین دلی ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۸۴

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳

 

... بر همه تن واجب است گر سرطان است

سم ننهاده است گر سمند تو بر چرخ

بر رخ او از هلال این چه نشان است ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۸۵

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در تهنیت عید غدیر گوید

 

... فتنه در آن سوی بنیان است گویی نیست هست

هست اندر مغز چرخ از هیبتش رنج دوار

زین سبب پیوسته گردان است گویی نیست هست ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۸۶

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در ستایش شاهزاده حسام السلطنه گوید

 

عید مولود شه تاجور گردون فر

باد مسعود و مبارک به مه چرخ ظفر

عم پیروزگر خسرو گردون خرگاه ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۸۷

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح حضرت امام ثامن گوید

 

... باغ رضوان را خیابان در خیابان یافتم

چرخ را تا از حریم او نشان آرد به خلق

هفت قندیل فروزان در شبستان یافتم ...

... لامکان تختی فراز ملک امکان یافتم

چاکرت شد چرخ زان او را هلال و آفتاب

در زه پیراهن و گوی گریبان یافتم ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۸۸

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - وله فی المدح

 

... چه روی داده ندانم هلال را کاین سان

خمیده پشت بر آمد ز چرخ مینافام

خود ار به روزه گشودن جواز داد چراست ...

... زمانه اش به در آرد ز پوست چون بادام

اگرچه چرخ بپرورد شیرمرد بسی

زمانه را چو تو شیری برون نشد ز کنام ...

... هلال نیست که گردد پدید هر سر ماه

ز رشک تیغ تو کاهد به چرخ بدر تمام

همی بگردد تا گرد خاکدان افلاک ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۸۹

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «حسن منظر» » شمارهٔ ۳ - در منقبت گوید

 

... پوری که طفیل اوست باب اوست

زو اطلس چرخ دیده تزیین

خود کرده به بر لباس پشمین ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۹۰

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «بستان ماتم» » شمارهٔ ۳ - در منقبت شاه اولیاء علیه السلام گوید

 

... علی عالی آن دارای دوران

که قدرش رانده بر نه چرخ یکران

به دانش لوح محفوظ امامت ...

الهامی کرمانشاهی
 
۹۱۹۱

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

... که ترسم آتش دوزخ بسوزد نخل طوبی را

بهار آمد بیا ساقی به رغم چرخ مینایی

وبال گردن زاهد بریزان خون مینا را ...

وفایی مهابادی
 
۹۱۹۲

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

... هر که را پایه بلند است گرفتار بلاست

ستم چرخ نگر پهلوی افسر شکند

خال در کنج لبت وقت تبسم گویا ...

وفایی مهابادی
 
۹۱۹۳

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... ز آشیان شهپر سیاره کشی کردم راست

یک نظر جلوه کنان بر سر چرخ استادم

پس آینه چو طوطی به شکر بالیدم ...

وفایی مهابادی
 
۹۱۹۴

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

... گر سرو نه ای جلوه ی جان بخش چه داری

گر ماه نه ای بر سر این چرخ چرایی

گفتند که بر چشمه کند سرو سهی جای ...

وفایی مهابادی
 
۹۱۹۵

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲

 

... محمل است این بر جمل کز وی جهان پر نور شده

یا فراز چرخ گردان آفتاب تابدار

زودتر محمل بران کارام جان من نماند ...

وفایی مهابادی
 
۹۱۹۶

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

... باور نمیکند دل عاشق محال دوست

صد گونه دام در ره ما می نهاد چرخ

تا مرغ دل نبود گرفتار خال دوست ...

غبار همدانی
 
۹۱۹۷

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

... کوتاه کرد رشتۀ عمر غبار را

تا زال چرخ رشته دوران دراز کرد

دوری نمود اگر چه به صورت ز چشم ما ...

غبار همدانی
 
۹۱۹۸

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

... پنداشتی که کامی با دیگران توان زد

بگذار چرخ گردون بر کام ما نگردد

یک شب خدنگ آهی بر آسمان توان زد ...

غبار همدانی
 
۹۱۹۹

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... بیا ساقی که در وقت جوانی

به بازی کرد چرخ پیر پیرم

زپای افتاده ام هنگام رحم است ...

غبار همدانی
 
۹۲۰۰

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

... پیچید دست قدرت با درد پود و تارم

گردید تا زعمرم کوته ز گردش چرخ

تاری به کف نیامد زان زلف تابدارم ...

غبار همدانی
 
 
۱
۴۵۸
۴۵۹
۴۶۰
۴۶۱
۴۶۲
۴۹۲