مژده که میلاد شاه عرش مکان است
عید پیمبر شه زمین و زمان است
باعث ایجاد کاینات محمد
کز رخ او جلوه ی خدای عیان است
نور نخستین و خلق اول احمد
کز همه پیش است و اخر همگان است
آدم اول رسول خاتم امی
کز گهر آدم است و بهتر از آن است
بنده ی ایزد نما و علت اشیا
داور آفاق و مالک دو جهان است
پیکرش از نور بود و عنصرش از جان
سایه نبودش از آنکه جسمش جان است
بی مثل آمد چو ذات ایزد یکتا
هرچه در آید به فکر برتر از آن است
غیر علی کس نبود یار و معینش
ناصر دینش خدیو ملک ستان است
ناصر دین شاه تاجور که به خفتانش
خفته تو گویی هزار شیر ژیان است
آنکه ز رشک بنان و کف کریمش
خون به دل معدن است و در رگ کان است
بر سر مطبخ سرای شاه جهانبان
گنبد پیروزه فام همچو دخان است
شاه بود تاج بخش و پورش مسعود
ملک ستان و خدیو شاه نشان است
سایه ی سلطان یمین دولت کو را
فتح چو زه بسته بر دو سوی کمان است
آنگه حسامش به رزم قابض روح است
و آنکه عطایش به بزم معطی جان است
نیمه ی ایران ز عدل کارگزارانش
خرّم و آباد همچو باغ جنان است
ویژه ز دوده ی حسان ملک شهنشاه
آنکه زمانش زمان عدل و امان است
میر معظم که از لطافت عنصر
رای وی آگه ز رازهای نهان است
گو مخور ای بینوا دگر غم روزی
جود امیر بزرگوار ضمان است
ای که ز تأثیر اسم اعظم عدلت
گرگ پی پاش گله بِه ز شبان است
مهر تو احباب را شکفته بهار است
قهر تو بدخواه را چو باد خزان است
رمح تو نیش قضا بود که ز بیمش
خون به رگ روزگار در هیجان است
بود مداین چه سان به دوره ی کسری
کشور ما از عدالت تو چنان است
تیغ به دریای دست راد تو ای میر
راست تو گویی یکی نهنگ دمان است
روز نبرد از نهیب لشکر عزمت
کز دو طر پهنه پر ز برق سنان است
رایت دشمن چو مرغ سوی نشیمن
رو به هزیمت نهاده در طیران است
اکه به سرپنجه ی تو قبضه ی تیغ است
ملک مصون ز انقلاب و از حدثان است
راست روی در زمان عدل تو ای میر
بر همه تن واجب است گر سرطان است
سم ننهاده است گر سمند تو بر چرخ
بر رخ او از هلال این چه نشان است
اسب تو باد بزان بود که به پویه
بر زبر کوه همچو دشت دوان است
نی نی باد است خانه زاد سمندت
زان به جنوب و شمال در جولان است
ر تو به هیبت به کوه خاره ببینی
کوه مخوانش دگر که آب روان است
در دل الهامی از عنایت یزدان
وحی سماوی و روج قدس نهان است
لیک فتاده به قعر چاه مذلت
یوسف جانش ز کینه ی اخوان است
خواستم از این دیار رخت ببندم
سوی دیاری که خسرو ملکان است
سود برند اهل ذوق از سخن من
قافیه گر شایگان شود چه زیان است
تا که به هر سال عید احمد مختار
سنت اسلام و جشن پیر و جوان است
شاه بماناد و پور شاه بماناد
میر بماناد و هرکه خادم آن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به مدح و ستایش پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، و اهمیت میلاد او میپردازد. او از نور و معارف محمد صحبت کرده و او را آغازکننده کاینات و واسطه خدای عیان میداند. شاعر همچنین به ویژگیهای برتر پیامبر اشاره کرده و او را خاتم پیامبران معرفی میکند. در ادامه، از علی (ع) به عنوان یار و معین پیامبر نام میبرد و بر عظمت و شجاعت حاکمیت و رعایت عدالت در زمان او تأکید میکند.
شاعر خواستار حفظ این میراث و جشنهای اسلامی است و بر لزوم پیروی از سنتهای پیامبر و عدالت او تأکید میکند. از نگاه شاعر، جشنها باید ادامه پیدا کند و یاد و نام پیامبر و اهل بیتش زنده بماند.
هوش مصنوعی: خبر خوشی در راه است؛ تولد پادشاهی که در آسمان جای دارد، عیدی است برای پیامبر و پادشاه زمین و زمان.
هوش مصنوعی: سبب پیدایش عالم و کائنات، محمد است که از چهره او جلوهای از خداوند آشکار است.
هوش مصنوعی: نور اولیه و آفرینش نخستین احمد، که از همه جلوتر است و در آخر نیز همه از او بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: انسان اول، پیامبر آخرالزمان است که او هیچ دانش خاصی نداشته و از نسل آدم به شمار میرود، اما جایگاه او از همه آنها بالاتر است.
هوش مصنوعی: من بنده خدایم که نشاندهنده قدرت اوست، و او علت وجود تمام چیزهاست. او پروردگار جهانها و صاحب همه چیزها میباشد.
هوش مصنوعی: بدن او از نور ساخته شده و جوهرش از روح است؛ سایهای ندارد زیرا وجودش از زندگی و روح سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: وجود خداوند یکتا بینظیر و منحصر به فرد است و هر چیزی که به ذهن انسان خطور کند، فراتر از آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: غیر از علی، کسی یار و کمککار او نبود؛ ناصر دین او است و او فرمانروای سلطنت است.
هوش مصنوعی: ناصر دین شاه، که تاج و عظمتی دارد، به گونهای است که اگر در خفتانش سر برگزاری میدهید، احساس میکنید که هزار شیر قوی و نیرومند در آن نهفتهاند.
هوش مصنوعی: کسی که بخاطر حسادت به زیباییهای دست و کف دستش، دلی پر از غم دارد و وجود او همچون ذخیرهای گرانبها در دل زمین است.
هوش مصنوعی: در بالای آشپزخانه کاخ شاه، گنبدی با رنگی مشابه رنگ دود دیده میشود.
هوش مصنوعی: پادشاهی وجود دارد که به دیگران تاج و قدرت میدهد و پسرش، مسعود، نشانی از سلطنت و بزرگی است.
هوش مصنوعی: سایهی سلطان قدرتی است که سرنوشت را همانند زهای که بر دو طرف کمان کشیده شده، تحت کنترل و تسلط خود دارد.
هوش مصنوعی: سپس شمشیر او در میدان جنگ روح را میگیرد، و کسی که بخشش او در مجالس، جان را عطا میکند.
هوش مصنوعی: نیمهای از ایران به خاطر عدل و انصاف کارگزارانش شکوفا و آباد شده است، مانند باغ بهشتی.
هوش مصنوعی: از خانواده حسان، پادشاهی متولد شده که دوران او پر از عدالت و امنیت است.
هوش مصنوعی: شخصیتی بزرگ و محترم که به خاطر نرمی و لطافت وجودش از اسرار پنهانی آگاه است.
هوش مصنوعی: ای بینوا، دیگر غم نخور که روزی با سخاوت امیر بزرگوار، خیانت در امان است.
هوش مصنوعی: ای کسی که با تاثیر نام بزرگ عدالتت، گرگ به گلهای حمله نمیکند و شبان بهتر از تو نیست.
هوش مصنوعی: دوستی و محبت تو مانند بهار، باعث خوشحالی و شکوفایی دوستان و عزیزان است، اما خشم و قهر تو مانند وزش بادهای پاییزی، برای دشمنان و بدخواهانت مضر و رنجآور است.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای تو همچون زهر قضا و سرنوشت زنده است و به خاطر ترس از این تقدیر، زندگی در هر لحظه در تلاطم و هیجان خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در دورهی کسری، مداین چگونه بود و کشور ما چه شکلی از عدالت را تجربه کرد.
هوش مصنوعی: تویی چون شمشیری که به دریا میخورد، ای میرزای راستین، گویی همانند نهنگی قدرتمند در حال شنا کردن هستی.
هوش مصنوعی: در روز جنگ، صدای رعدآسا و قوی لشکر تو به گوش میرسد، چون که از هر دو سو، زمین پر از درخشش نیزههاست.
هوش مصنوعی: دشمن مثل پرندهای است که به سوی لانهاش میرود و در حال فرار است.
هوش مصنوعی: اگر تیغی که در دست توست، به خوبی بهکار گرفته شود، آنگاه این ملک از هرگونه ناملایمات و تغییرات دور خواهد ماند.
هوش مصنوعی: در زمان حاکمیت تو که عدالت برقرار است، همه چیز بر درست بودن و راست روی تأکید دارد، حتی اگر در ظاهر مشکلاتی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر اسب تو بر گردونه آسمان قدم نگذاشته است، این که بر چهره او از هلال ماه چه نشانی است؟
هوش مصنوعی: اسب تو مانند بادی است که بر دشتها میتازد و به سرعت بر فراز کوهها حرکت میکند.
هوش مصنوعی: باد است که در خانهات میوزد؛ سمند تو در حال حرکت است و در حال چرخش به سمت جنوب و شمال است.
هوش مصنوعی: در تو آنقدر عظمت و قدرت وجود دارد که اگر به شکلی درخشان به تو نگاه کنند، دیگر نمیتوان از تو به عنوان کوه یاد کرد. زیرا تو همچون آبی روان هستی که جریان دارد و به حرکت ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: در دل من الهاماتی از توجه الهی و پیامهای آسمانی و روح القدس وجود دارد.
هوش مصنوعی: اما به قعر چاه ذلت افتاده است، یوسف، به دلیل کینهای که برادرانش از او دارند.
هوش مصنوعی: خواستم از این سرزمین برویم به جایی که پادشاهان و فرمانروایان زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: اگر اهل هنر و ذوق از کلام من بهرهمند شوند، چه اشکالی دارد که قافیهام هم زیبا و مناسب باشد؟
هوش مصنوعی: هر سال عید بزرگ احمد مختار (پیامبر اسلام) فرا میرسد و این جشن به عنوان نمادی از سنت اسلام برای همه افراد، چه جوان و چه پیر، برگزار میشود.
هوش مصنوعی: پادشاه و فرزندش و همچنین فرمانده خواهند ماند و هر کسی که خدمتگزار آنهاست نیز در این مقام باقی خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دو رخ من در جوی خون که روانست
از تو مرا سرخ رونی در جهان است
نیست کسی در پناه عشق تو ما را
درد تو با جان و دل وظیفه رسان است
روز و شبم سوز وکش چو شمع که عاشق
[...]
سود ره عشق چیست جمله زیان است
سود من است ار زیان اهل جهان است
عاشق صادق زیان و سود نداند
عاقل کامل بفکر سود و زیان است
زردی رخساره با طبیب بگفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.