گنجور

 
۹۰۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۱

 

... که خونها می خورم چون لاله از سودای خام خود

چه افتاده است بر دل بار گردم عندلیبان را

چو من از بوی گل چون غنچه می گیرم مشا خود ...

صائب تبریزی
 
۹۰۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۳

 

... که صید وحشی از دنباله صیاد می آید

سرآمد نوبت خسرو نوای بار بد طی شد

هنوز از بیستون آوازه فرهاد می آید ...

صائب تبریزی
 
۹۰۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۶

 

... زدن بر قلب آتش چون سمندر از که می آید

به روی تازه زیر بار دل عمری بسر بردن

درین بستانسرا غیر از صنوبر از که می آید ...

صائب تبریزی
 
۹۰۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳۰

 

... پر از گوهر کند نیسان دهان تشنه جانی را

که مانند صدف سالی دهن یک بار بگشاید

چو درد از کیمیای صبر درمان می شود صایب ...

صائب تبریزی
 
۹۰۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳۷

 

غبار کلفت از دل ساغر سرشار می شوید

که گرد راه سیل از خود به دریا بار می شوید

صدف در سینه دریای تلخ از فیض خاموشی ...

... نرفت از گریه داغ تیرگی از جبهه بختم

زعنبر کی سیاهی آب دریا بار می شوید

در آن گلشن به خون رخسار می شویم که جوش گل ...

... که غیر از شمع گرد هستی از پروانه بیکس

درین ظلمت سرا با اشک آتشبار می شوید

اگر شمع مزار من نریزد گریه شادی

که داغ خون من از دامن دلدار می شوید

که می شوید غبار کلفت از دل عندلیبان را

در آن گلشن که گل از خون خود رخسار می شوید ...

صائب تبریزی
 
۹۰۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴۱

 

... نیست ممکن نشود نقل مجالس اشکش

دیده هر که بر آن لعل شکر بار افتاد

از جبین گوهر جان را چو عرق ریخت به خاک ...

صائب تبریزی
 
۹۰۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴۵

 

... مور حرص از نی بی مغز شکر می طلبد

گرچه صد بار گره شد به گلویش این آب

صدف خام همان آب گهر می طلبد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۲

 

... شسته از دامن بیرحمی قاتل گردد

خون چو شد مشک دگر بار نمی گردد خون

دل دیوانه محال است که عاقل گردد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷۲

 

... می بری دلبری ای شوخ زحد می ترسم

کز گر انباری دل زلف تو بی چین گردد

از جوان حرص فزون است کهنسالان را ...

... از تماشای رخت مشرق پروین گردد

کوه غم بار به دل نیست طلبکار ترا

که سبکسیر شود سیل چو سنگین گردد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷۷

 

... نفس سوخته ام راهنما می گردد

قامت هرکه خم از بار عبادت گردید

قبله حاجت و محراب دعا می گردد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸۷

 

کوه در بادیه شوق کمر می بندد

خاک چون آب روان بار سفر می بندد

نیست از فوطه ربایان جهان پروایش ...

... هرکه از داغ تو آیین جگر می بندد

سنگ می بارد از افلاک ندانم دیگر

نخل امید که امروز ثمر می بندد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۷

 

... نکند جاذبه عشق اگر کوتاهی

می توان بار دو عالم به تن تنها برد

کوه تمکین فلک مهره بازیچه اوست ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۹

 

... یوسف آن نیست که فرمان زلیخا ببرد

این گرانی که من از بار علایق دارم

نیست ممکن که مرا سیل به دریا ببرد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۱

 

صایب این بار به صد دست نگه خواهم داشت

دل مجروح اگر جان ز عتابش ببرد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵۶

 

قطع امید ازان موی کمر نتوان کرد

راه باریک چو افتاد گذر نتوان کرد

صبر را حوصله جنبش مژگان تو نیست ...

... آب را بی دهن پاک گهر نتوان کرد

تا چو کشتی ننهی بار رفیقان بر دل

پنجه در پنجه دریای خطر نتوان کرد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۱

 

... یارب آن زلف به چندین دل دیوانه چه کرد

بوی گل بار بود بر دل روشن گهران

شمع با بال و پرافشانی پروانه چه کرد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۶

 

... آن که شد گوهر جان دو جهان پامالش

کاش یک بار نگاهی به ته پا می کرد

هر طرف نافه دل بود که می ریخت به خاک ...

صائب تبریزی
 
۹۰۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸۲

 

... صایب از عشق چسان قامت خود راست کند

که فلک از ته این بار گران پس خم زد

صائب تبریزی
 
۹۰۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴۹

 

... قسمت هر سر بی مغز نمی گردد دار

تا که را بار به سر منزل مردان باشد

هر کناری ندهد کشتی ما را آرام ...

صائب تبریزی
 
۹۰۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶۳

 

... این کمندی است که پیوسته به چین می باشد

قسمت سرو درین سبز چمن بار دل است

روزی مردم آزاده همین می باشد ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۴۵۰
۴۵۱
۴۵۲
۴۵۳
۴۵۴
۶۵۵