گنجور

 
صائب تبریزی

دل سودازده در طره دلدار افتاد

گل بچینید که دیوانه به بازار افتاد

همچو مفلس که فتد راه به گنجش ناگاه

بوسه را راه به کنج دهن یار افتاد

هر تنک حوصله ره یافت در آن خلوت خاص

شیشه ماست که از طاق دل یار افتاد

بر دل خونشده دندان نگذارد، چه کند؟

کار گوهر چو به انصاف خریدار افتاد

نیست ممکن نشود نقل مجالس اشکش

دیده هر که بر آن لعل شکر بار افتاد

از جبین گوهر جان را چو عرق ریخت به خاک

راه هرکس که به این وادی خونخوار افتاد

سنگ طفلان شمرد کوه گران را صائب

عاشقی را که چو فرهاد به سرکار افتاد

 
 
 
حکیم نزاری

کس نداند که مرا با که سر وکار افتاد

گر چه در عشق چنین واقعه بسیار افتاد

غرّه بودم به شکیبایی و خود بینی عقل

برق عشق آمد و در خرمن پندار افتاد

شوق غالب شد و وجدم به خرابات کشید

[...]

هلالی جغتایی

کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد

فکر دل کن، که مرا دست و دل از کار افتاد

بهتر آنست که چون گل نشوی همدم خار

چند روزی که گل حسن تو بی خار افتاد

میرود خون دل از دیده، ولی دل چه کند؟

[...]

نشاط اصفهانی

راز ما خلوتیان بر سر بازار افتاد

پرده بگشا ز در خانه که دیوار افتاد

یار در خلوت ما بود بسد پرده نهان

پرده برداشت چواز خانه ببازار افتاد

آن خرامیدن دلجوی نگر بر لب جوی

[...]

نیر تبریزی

آن نه مست است که می خورد و ببازار افتاد

مست آن بود که در خانه خمار افتاد

دل چُو فانوسِ خیال ، از اثرِ شعله ی شمع،

بسکه بر دور تو گردید زرفتار افتاد

شاهد حسن تو در پرده نهان بود هنوز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نیر تبریزی
ادیب الممالک

ناگهان صاعقه ای در صف گلزار افتاد

کز درخشنده آن لرزه به دیوار افتاد

آب جوی از جریان باد ز رفتار افتاد

شاخ سرو از حرکت مرغ ز گفتار افتاد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه