گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد
شانه را دست در آن زلف نگارین گردد
مانع شوخی آن چشم نشد پرده خواب
برق در ابر محال است بتمکین گردد
می بری دلبری ای شوخ زحد، می ترسم
کز گر انباری دل زلف تو بی چین گردد
از جوان حرص فزون است کهنسالان را
خار چون خشک شود بیش شلایین گردد
عالمی گردن امید برافراخته اند
تا به خون که دم تیغ تو رنگین گردد
اگر از باده شود چهره خوبان رنگین
باده از چهره رنگین تو رنگین گردد
چشم خورشید کز او خیره شود چشم جهان
از تماشای رخت مشرق پروین گردد
کوه غم بار به دل نیست طلبکار ترا
که سبکسیر شود سیل چو سنگین گردد
پای خوابیده محال است به معراج رسد
چشم خودبین چه خیال است خدابین گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذبهی معشوقهاش میپردازد و احساسات خود را به تصویر میکشد. او از درد و شوقی که برای معشوق دارد سخن میگوید و به تأثیر عمیق زیبایی او بر جهان و روح خود اشاره میکند. همچنین نوعی تضاد بین جوانی و کهنسالی، عشق و انتظار، و زیبایی و غم در این اشعار مشاهده میشود. شاعر به قدرت عشق و تأثیر آن بر زندگی انسانها، همچنین به امید و آرزوی دیدار معشوقهای با زیبایی افسانهای اشاره میکند. در نهایت، او به محدودیتهای انسانی و ناتوانی در دستیابی به کمال و معراج میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر این خون دل به خاطر آن موی مشکی باشد، شانه هم دست در آن موهای زیبا میبرد.
هوش مصنوعی: چشم تو مانع از شوخی و بازی شده است و نمیتوان در خواب آغوشی آرام گرفت؛ مانند اینکه در ابرهای ناپایداری برق و تابش وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا و شوخ، تو به قدری جذابی که میترسم با هر نگاهی به تو، دلم بیقرار و پریشان شود و شکوه و زیبایی زلفهای تو را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: جوانان به دلیل طمع و حرص زیاد، همچون خارهای خشک شده هستند که وقتی کهنسالان از سر غفلت میخندند، این خارها به راحتی آسیبپذیر میشوند.
هوش مصنوعی: مردم به شدت منتظرند و آرزو دارند تا زمانی که خون دشمنان به دست تو ریخته شود و تیغت به رنگ خون درآید.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی صورت خوبان به دلیل شراب باشد، پس شراب از صورت تو نیز رنگی میگیرد.
هوش مصنوعی: چشم خورشید وقتی به تو خیره میشود، جهان از تماشای زیبایی تو روشن و مانند شرق میگردد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هنگامی که دل انسان سنگین و پر از غم شود، دیگر نمیتواند از کسی یا چیزی انتظار داشته باشد. زیرا مثل کوهی که بار سنگینی دارد، دلی که غمگین است نیز نمیتواند به راحتی و آزادانه حرکت کند. در واقع، وقتی که غم زیاد میشود، انسان به نوعی بیحرکت و در مقابل مشکلات، دچار روکود میگردد. گردباد غم نمیگذارد که آن شخص به سمت آرامش و سبکی برود.
هوش مصنوعی: کسی که در خواب و غفلت باشد، به جایی بزرگ و والایی نمیرسد. انسان خودبین و خودخواه نمیتواند به حقیقتهایی بزرگ دست یابد، بلکه باید با نگرش به خدا و حقایق بالاتر نگاه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد
شانه را دست در آن زلف نگارین گردد
کار عشاق کند صورتی آخر پیدا
تیشه کوهکن آیینه شیرین گردد
حسن بی شرم کند اهل هوس را گستاخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.