مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۱
... گویی که من شب و روز مرد نمازکارم
چون نیست ای برادر گفتار تو نمازی
با ناکسان تو صحبت زنهار تا نداری ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۱
... چو جوله ست نداند طریق جنگ و سواری
برادر و پدر و مادر تو عشاقند
که جمله یک شده اند و سرشته اند ز یاری ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۵
بیا بیا که تو از نادرات ایامی
برادری پدری مادری دلارامی
به نام خوب تو مرده ز گور برخیزد
گزاف نیست برادر چنین نکونامی
تو فضل و رحمت حقی که هر که در تو گریخت ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۳
... چو گشاده دستم چو ز باده مستم
بده ای برادر قدح فقیری
نه حیات خواهم نه زکات خواهم ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۹
... ولا رأی فی الحب للعاقل
برادر مرا در چنین بی دلی
ملامت رها کن اگر عاقلی ...
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و یکم
... گرود که هست حق را جز ازین سرا سرایی
هله بگذر ای برادر ز حجاب چرخ اخضر
چو تو فارغی ز گندم چه کنی در آسیابی ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۷ - آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست
... دست را اندر احد و احمد بزن
ای برادر وا ره از بوجهل تن
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه
... همچو درویشان مر او را کازه ایست
ای برادر چون ببینی قصر او
چونک در چشم دلت رستست مو ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان
... از نبات و دارو و برگ و گیاه
ای برادر عقل یکدم با خود آر
دم بدم در تو خزانست و بهار ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۱ - کبودی زدن قزوینی بر شانهگاه صورت شیر و پشیمان شدن او به سبب زخم سوزن
... این چنین شیری خدا خود نافرید
ای برادر صبر کن بر درد نیش
تا رهی از نیش نفس گبر خویش ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - مرتد شدن کاتب وحی به سبب آنک پرتو وحی برو زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه و سلم بخواند گفت پس من هم محل وحیم
... خود مبین تا بر نیارد از تو گرد
ای برادر بر تو حکمت جاریه ست
آن ز ابدالست و بر تو عاریه ست ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم
... پس لبان بر بند و لب خاموش به
ای برادر دست وادار از سخن
خود خدا پیدا کند علم لدن ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸ - التزام کردن خادم تعهد بهیمه را و تخلف نمودن
... باز می گفت این گمان بد خطاست
بر برادر این چنین ظنم چراست
باز گفتی حزم سؤ الظن تست ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
... کی دم باطل قرین حق شود
ای برادر تو همان اندیشه ای
ما بقی تو استخوان و ریشه ای ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱ - حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان به الهام حق تعالی
... بحر رحمت در نمی آید به جوش
ای برادر طفل طفل چشم تست
کام خود موقوف زاری دان درست ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۲ - تتمهٔ حکایت خرس و آن ابله کی بر وفای او اعتماد کرده بود
... آن یکی بگذشت و گفتش حال چیست
ای برادر مر ترا این خرس کیست
قصه وا گفت و حدیث اژدها ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا
... مغز تازه شد چو بخراشید پوست
ای برادر موضع تاریک و سرد
صبر کردن بر غم و سستی و درد ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۷ - جواب اشکال
... ورنه کی با زاغ لک لک را مریست
ای برادر قصه چون پیمانه ایست
معنی اندر وی مثال دانه ایست ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷ - بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است
... هر طرف غولی همی خواند تو را
کای برادر راه خواهی هین بیا
ره نمایم همرهت باشم رفیق ...
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸ - فریفتن روستایی شهری را و به دعوت خواندن، به لابه و الحاح بسیار
ای برادر بود اندر ما مضیٰ
شهریی با روستایی آشنا ...