بخش ۱۴۱ - کبودی زدن قزوینی بر شانهگاه صورت شیر و پشیمان شدن او به سبب زخم سوزن
این حکایت بشنو از صاحب بیان
در طریق و عادت قزوینیان
بر تن و دست و کتفها بیگزند
از سر سوزن کبودیها زنند
سوی دلاکی بشد قزوینیی
که کبودم زن بکن شیرینیی
گفت چه صورت زنم ای پهلوان
گفت بر زن صورت شیر ژیان
طالعم شیرست نقش شیر زن
جهد کن رنگ کبودی سیر زن
گفت بر چه موضعت صورت زنم
گفت بر شانه گهم زن آن رقم
چونک او سوزن فرو بردن گرفت
درد آن در شانهگه مسکن گرفت
پهلوان در ناله آمد کای سنی
مر مرا کشتی چه صورت میزنی
گفت آخر شیر فرمودی مرا
گفت از چه عضو کردی ابتدا
گفت از دمگاه آغازیدهام
گفت دم بگذار ای دو دیدهام
از دُم و دُمگاه شیرم دَم گرفت
دُمگه او دَمگهم محکم گرفت
شیر بیدُم باش گو ای شیرساز
که دلم سستی گرفت از زخم گاز
جانب دیگر گرفت آن شخص زخم
بیمحابا و مواسایی و رحم
بانگ کرد او کین چه اندامست ازو
گفت این گوشست ای مرد نکو
گفت تا گوشش نباشد ای حکیم
گوش را بگذار و کوته کن گلیم
جانب دیگر خلش آغاز کرد
باز قزوینی فغان را ساز کرد
کین سوم جانب چه اندامست نیز
گفت اینست اِشکمِ شیر ای عزیز
گفت تا اشکم نباشد شیر را
گشت افزون درد کم زن زخمها
خیره شد دلاک و پس حیران بماند
تا بدیر انگشت در دندان بماند
بر زمین زد سوزن از خشم اوستاد
گفت در عالم کسی را این فتاد؟
شیر بیدُم و سَر و اِشکم کی دید
اینچنین شیری خدا خود نافرید
ای برادر صبر کن بر درد نیش
تا رهی از نیش نفس گبر خویش
کان گروهی که رهیدند از وجود
چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود
هر که مُرد اندر تن او نفس گبر
مر ورا فرمان برد خورشید و ابر
چون دلش آموخت شمع افروختن
آفتاب او را نیارد سوختن
گفت حق در آفتاب منتجم
ذکر تزاور کذی عن کهفهم
خار جمله لطف چون گل میشود
پیش جزوی کو سوی کل میرود
چیست تعظیم خدا افراشتن
خویشتن را خوار و خاکی داشتن
چیست توحید خدا آموختن
خویشتن را پیش واحد سوختن
گر همیخواهی که بفروزی چو روز
هستی همچون شب خود را بسوز
هستیت در هستِ آن هستینواز
همچو مس در کیمیا اندر گداز
در من و ما سخت کردستی دو دست
هست این جمله خرابی از دو هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این حکایت، فردی از قزوین به دلاکی میرود تا کبودیهایش را درمان کند. دلاک به او میگوید که باید به شکل یک شیر کبودیاش را بزند. در حین درمان، درد او افزایش مییابد و او ناله میکند. دلاک که برای کمک آمده، به دلیل غلطگفتن به او، در میماند و نمیداند چگونه کبودیهایش را درمان کند. این قصه به نوعی نشاندهنده چالشهای انسانی و دردهایی است که افراد در طول زندگی با آن مواجه میشوند، و اینکه چگونه باید با مشکلات خود صبور باشند. در نهایت، اشارهای به مفهوم توحید و چگونگی رهایی از نفس و خودخواهی انسان میشود. پیام اصلی حکایت، دعوت به صبر و تسلیم در برابر مشکلات زندگی است.
هوش مصنوعی: این داستان را از شخصی که به خوبی سخن میگوید بشنوید درباره روشها و عادتهای مردم قزوین.
هوش مصنوعی: بر روی بدن و دستها و شانهها، بدون هیچ آسیبی، لکههایی به کوچکى سوزن به وجود میآید.
هوش مصنوعی: یک قزوینی به دلاکی رفت که به او بگوید همسرش را با لطافت و شیرینی خاصی برزینت کند، چرا که حالش خوب نیست و به اندازه کبود شده است.
هوش مصنوعی: در گفتگویی، شخصی از پهلوان میپرسد که چه شکلی باید به خود بگیرد. پهلوان پاسخ میدهد که باید مانند صورت شیر، شجاع و نیرومند باشد.
هوش مصنوعی: سرنوشت من شبیه شیر است، تصویر شیر زن را به وجود آور، تلاش کن و رنگ کبود را از بین ببر.
هوش مصنوعی: گفت به من بگو که کجا میخواهی تصویرم را بکشم، او هم پاسخ داد که بر روی شانه من این کار را انجام بده.
هوش مصنوعی: وقتی او سوزن را به شانهاش فرو برد، دردی را که احساس میکرد، به نوعی تسکین داد.
هوش مصنوعی: پهلوان در حال فریاد زدن گفت: ای سنی، تو مرا کشتی، چرا اینگونه به من ضربه میزنی؟
هوش مصنوعی: او گفت که تو در آغاز از چه چیزی به من نسبت دادی و مرا به چه چیزی منصوب کردی.
هوش مصنوعی: او گفت که از صبح زود شروع کردهام و از تو خواسته که لحظاتی را برای من تحمل کنی.
هوش مصنوعی: شیر برای تنی جوان و پرتوان خود دمی مینهد و به او دمی محکم میدهد. این نشان از قدرت و توانایی او دارد و ارتباط نزدیکی بین آنها برقرار میکند.
هوش مصنوعی: به نوعی خودت را مانند شیری قوی و بینقص نشان بده و فراموش کن که ضعف دلت را از زخمهایی که دیدهای، نشان دهی.
هوش مصنوعی: آن شخص بیپروایی و بدون هیچ ملاحظهای به سمت دیگر رفت و زخمهایش را نشان داد.
هوش مصنوعی: او فریاد زد که این چه زیبایی است؟ گفتند این گوش است، ای مرد نیک.
هوش مصنوعی: اگر گوش کسی نمیشنود، ای حکیم، بهتر است که گوش را کنار بگذاری و کار را به سادهترین شکل انجام دهی.
هوش مصنوعی: در سمت دیگر، کسی به نام خلش، دوباره شروع به ناله و فغان کرده و برای آن آهنگی ساخته است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود شیر، به شکل خاصی بر چه حالتی اشاره دارد. در واقع، شاعر میخواهد بگوید که این حالت و شکلی که شیر دارد، نشاندهندهی قدرت و عظمت اوست. در اینجا، شاعر به زیبایی و جلوهی شیر و تأثیر آن بر اطرافش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: گفت وقتی اشک من تمام شود، دردها کمتر نخواهد شد. پس زخمها را روی خود نزن.
هوش مصنوعی: دلاک به طور موقت متعجب و گیج شد و تا زمانی طولانی به فکر فرو رفت، به طوری که به یادش ماند که انگشتش در دندانش مانده است.
هوش مصنوعی: بر اثر خشم استادی، سوزنی بر زمین افتاد و استاد پرسید که آیا کسی در دنیا به چنین حالتی دچار شده است؟
هوش مصنوعی: این که جانوری بدون دم و سر و شکم به وجود آمده، نشانهای است از قدرت و خلاقیت خداوند. آری، خداوند خودش چنین موجودی را خلق نکرده است.
هوش مصنوعی: ای برادر، تا زمانی که بر درد نیش تاب میآوری، صبر کن تا از گزند نفس پست و ناپاک خود رهایی یابی.
هوش مصنوعی: گروهی وجود دارند که از چرخ و گردونه یا به عبارت دیگر، از دنیای مادی و یا از تأثیرات خورشید و ماه رهایی یافتهاند و در برابر خالق خود سجده میکنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در وجودش نفس زندهای نداشته باشد، مانند یک جسم مرده است که دیگر تحت تأثیر نیروهای طبیعی مانند خورشید و ابر قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که دلش یاد گرفت چگونه شمع روشن کند، خورشید توانایی سوزاندن او را نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: حق در تابش آفتاب گفت که من را به یاد بیاورید و از غارشان دور نشوید.
هوش مصنوعی: تمام زشتیها و سختیها در کنار زیباییها مانند گل، میتوانند به نیکی و لطافت تبدیل شوند وقتی که انسان به کلیت و تمامیت هستی فکر کند و به سوی مقامهای بالاتر و جامعتر حرکت کند.
هوش مصنوعی: تعظیم خدا به معنای بزرگداشت و احترام به اوست، که در این میان به humble و فروتنی خود اشاره میکند. این بدان معناست که برای ارج نهادن به خدا، باید انسان خود را در مقام خویشتن کوچک و خاکی بداند و از خودستایی و افراط در درشتی بپرهیزد.
هوش مصنوعی: توحید خدا به معنای یکسازندگی و یگانگی است که انسان باید با درک این مفهوم، خود را به سوی واحد واقعی سوق دهد و در نتیجه از خودگذشته و فانی شود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند روز زندگی کنی، باید شبها و سختیهایت را فراموش کنی و به جلو بروی.
هوش مصنوعی: وجود تو در وجود آن کسی که باعث زنده شدن هستی است، مانند مسی است که در کیمیا به طلا تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: در من و ما، دو دست مسئلهای را سخت کردهاند؛ این آسیب و خرابی ناشی از این دو وجود است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.