گنجور

 
۶۱

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب دوازدهم - در تضرّع و خاتمت کتاب » بخش ۳ - حکایت

 

... دل از مهر فرزند خالی کند

مگر از سر کوچه ای می گذشت

سگی خیره با وی هماویز گشت ...

حکیم نزاری
 
۶۲

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۸ - مصاف اول غازی ملک با لشکر دهلی به باد حمله‌ای زیر و زبر کردن چنان لشکر

 

... بسی بینی عروسان قبا پوش

بگشت کوچه های شهر پر جوش

نه شیران را کند کس حمله تعلیم ...

امیرخسرو دهلوی
 
۶۵

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

... گفتم ز در خویش مران گفت که بگذر

زین کوچه که داند که چو تو چند گدا رفت

کس را چه غم ار رفت دل سوخته من ...

امیرخسرو دهلوی
 
۶۶

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

... کو بیندت به ناگه در ساحت قیامت

عاشق که پاره دامن در کوچه ها نیفتد

گو گرد پا در آور دامن استقامت ...

امیرخسرو دهلوی
 
۶۷

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۴

 

... پنهان چو نماند راز خسرو

در کوچه و بام و در بگویید

امیرخسرو دهلوی
 
۶۸

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۸

 

... ماجرای دلم از دیده به گفتار آمد

ما چو در کوچه فتادیم دل از ما برگیر

سنگ بردار که دیوانه به بازار آمد ...

امیرخسرو دهلوی
 
۶۹

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۵

 

دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود

این خون گرفته باز دران کوچه می رود

چون رفت از من آن دل نادان رو ای صبا ...

امیرخسرو دهلوی
 
۷۰

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۵

 

... گهی در خلوت تاریک از هجر تو می نالم

گهی در فرقتت در کوچه و بازار می گریم

چه سوز است این نمی دانم به جان خسرو مسکین ...

امیرخسرو دهلوی
 
۷۱

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۱

 

... خواست وی بدهد زکوة حسن چون دربان مرا

دیده بر گفت اندر این کوچه گدایی دیده ام

برکشم این دیده کز وی پر کشم خونابه لیک ...

امیرخسرو دهلوی
 
۷۲

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۰

 

... مست و لایعقل با دوست به بازار شویم

قصه عشق به هر کوچه و در تازه کنیم

چون خورده باده لبش پاک کنیم از دامن ...

امیرخسرو دهلوی
 
۷۳

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹۷

 

... زین پس ای دیده کجا ما و کجا دیدن تو

آن کجا وقت که در کوچه ما به جولان رفتن

دل بدزدیدن و دزدیده به ما دیدن تو ...

امیرخسرو دهلوی
 
۷۴

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱۶

 

... جایی که به ره کنند گلگشت

در کوچه دمد گل پیاده

آسیب صبا رسید بر دوش ...

امیرخسرو دهلوی
 
۷۵

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱

 

... اوحدی گر حال دل پوشیده ای از خلق شهر

بر سر هر کوچه این آوازه و آواز چیست

اوحدی
 
۷۶

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳

 

... خلوت نشین خیال تو گر در دل آورد

چون اوحدی به کوچه دویدن در اوفتد

اوحدی
 
۷۷

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱

 

... مشک را خوارتر از خاک به راه اندازد

اگر آن چاه زنخدان به سر کوچه برد

ای بسا دل که در آن کوچه به جاه اندازد

نظر زهره کند خنجر مریخ زند ...

اوحدی
 
۷۸

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶

 

... هیچ سودش نکند تا ز سفر باز آید

آفتاب از سر هر کوچه که بیند رویت

شرمش آید که بدان کوچه دگر بازآید

عاشقی را که برانند ز پیشت به قفا ...

اوحدی
 
۷۹

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹

 

... درخت شوقم از برگش به برگ و بار می آید

ز توفان خفتگان کوچه را آگاه دار امشب

که سیل گریه این دیده بیدار می آید ...

اوحدی
 
۸۰

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶

 

... آمدم تا به در خانه سلامت گویم

به ملامت ز سر کوچه کجا گردم باز

گر چه در شهر ترا هم نفسان بسیارند ...

اوحدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۴۹