ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۹ - در ضعف پیری و سبب منظوم ساختن آیین نصیری فرماید
... چون توانم عنان خامه گسیخت
یا توانم بکوزه دریا ریخت
ای نصیری بپوش عیب مرا ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۵
... داردیم و کان در دو آستین
دریا ز یسارش برد یسار
گردون به یمینش خورد یمین
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » شورشنامه » بخش ۱۰ - عزیمت سپاه و خبردادن فیض الله به بانوی خانقاه
... به رخت نبرد اندر آمد گروه
خروشان چو دریا و جوشان چو کوه
دلیران به مردانگی تاختند ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » شورشنامه » بخش ۱۲ - ترجمه کلمات مزبوره بفارسی با بانوی خانقاه
... ببین یال و کوپال یحیای راد
که جوشد چو دریا شتابد چو باد
ببین هیکل میرزا عابدین ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۴ - آوردن رستم پیغام سیمرغ را نزد بهمن شاه پور اسفندیار
... سپس گفت شاها انوشه بزی
که دریا دل و آسمان پروزی
ز فر تو گیتی ببالد همی ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۶ - بار دیگر پاسخ بهمن به رستم و پوزش از گفتار بد
... که در بیشه شیر است و در کوه ببر
ز پایان چو دریا ز بالا چو ابر
بر آنم که گر بخت نیرو دهد ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۴ - در ۱۳۲۱ در وصف شاهنامه فردوسی هنگام طبع
... فرازد به بالا فروزد به چهر
ببخشد چو دریا برخشد چو مهر
بجنبد چو ماه و بجوشد چو ابر ...
... چو دشمن ز پیکارش آید ستوه
نهنگ است و دریا پلنگ است و کوه
سخن سخته گوید به هنگام گفت ...
... بزرگان چو کردند این گفته گوش
کشیدند از دل چو دریا خروش
بگفتند شه را نماز آوریم ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۴
... چون توانم عنان خامه گسیخت
یا توانم به کوزه دریا ریخت
کارم از جهل گوهر اندرکان ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱
... در معنی کرده ای طغرل نهان همچون صدف
فاش سازد موج این دریا مگر راز تو را
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰
از هجوم اشک بر دریا گذر داریم ما
ریشه نخل امید از چشم تر داریم ما ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
... اشک خونین از فراقش گرچه طوفان می کند
چشم می پوشم زین دریا گذر داریم ما
هیچ کس بی عرض اظهار کمال خویش نیست ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
... اشک عشاق از غمش امروز طوفان می کند
می شود دریا به هرجا جمع گردد آب ها
کم ز مجنون نیستم طغرل به صحرای جنون ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
ای بهار ناز بهر زینت گل ها بیا
سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا
کرده ام دور از رخت تمهید سامان جنون ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
... در بحر غمش هر که فتد نیست خلاصی
کاین لجه دریا همه در کام نهنگ است
باشد رقم داغ سویدای دل من ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
... در طریق عشق از سعی طلب غافل مباش
موج با این جهد آخر دامن دریا گرفت
کفر و ایمان هر دو یکسان است اندر چشم من ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰ - غلامجان
... ترک تعلیم فن افسون کند
اشکم از هجر تو چون دریا شود
رفته رفته طعنه جیحون کند ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵
... غوطه در بحر خجالت زن گهر می بایدت
مرغ خاکی را ز موج صافی دریا چه حظ
آرزوی وصل از اوهام کی گردد تمام ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹
... اگر کوه است باشد طور سینا
وگر دریا بود دریای بیدل
دل افلاک را سازد مشبک ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰
... روی در قلزم مشحون طغرل
روان شد از غمش دریا ز چشمم
حذر سازید از جیحون طغرل ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹
... خون دل خوردم که تا محبوب دل ها گشته ام
می روم از خویش چون دریا ولی مانند موج
از خیال زلف او زنجیر بر پا گشته ام ...