گنجور

 
۷۰۱

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » حکایت خطی که برادران یوسف هنگام فروش او دادند

 

یوسفی کانجم سپندش سوختند

ده برادر چون ورا بفروختند

مالک دعرش چو زیشان می خرید ...

... خط ستد زان قوم هم بر جایگاه

پس گرفت آن ده برادر را گواه

چون عزیز مصر یوسف را خرید ...

... عاقبت چون گشت یوسف پادشاه

ده برادر آمدند آن جایگاه

روی یوسف باز می نشناختند ...

عطار
 
۷۰۲

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

... برای حج روانه گشت در راه

یکی کهتر برادر داشت آن مرد

ولیکن بود مردی ناجوانمرد ...

... بحج شد عاقبت چون این سخن گفت

برادر آنچه فرمودش پذیرفت

برای حکم او بنهاد تن را ...

... بدو گفتا نداری ازخدا شرم

برادر را چنین می داری آزرم

ترا دین و دیانت داری اینست

برادر را امانت داری اینست

برو توبه گزین و با خدا گرد ...

... مگر ترسید آن مرد بد افعال

که بر گوید برادر را زن آن حال

برفت آن شوم و دفع خویشتن را ...

... زنش گفت این که در عالم نشان داد

خدایت ای برادر عقل ازان داد

که تا عقل و خرد را کار بندی ...

... بیک ره کدخدایی دید ویران

برادر گشته نابینا و حیران

بر او نه دست می جنبید نه پای ...

... عذاب دوزخش دامن گرفته

گه از حق برادر جانش می سوخت

گهی از درد بی درمانش می سوخت

برادر حال زن پرسید ازو باز

سخن پیش برادر کرد آغاز

که کرد آن زن زنا با یک سپاهی ...

... بکنجی رفت و ماتم کرد و تن زد

برادر را چو می دید آنچنان زار

نکردش هیچ عضو الا زبان کار ...

... ازو به شد بتعویذ و دعا هم

مرا نیز این برادر گشت بیمار

به مفلوجی و کوری شد گرفتار ...

... وگرنه کور ماند مبتلا باز

بپرسید از برادر مرد حاجی

که چون درمانده و پر احتیاجی ...

... وگرنه جفت غم پیوسته گردی

برادر گفت درد و رنج صد سال

مرا بهتر ازین بر گفتن حال ...

... کنون خواهی بکش خواهی ببخشای

برادر چون براندیشید لختی

اگر چه آن برو افتاد سختی

بدل گفتا چو زن شد ناپدیدار

برادر را شوم باری خریدار

ببخشید آخرش تا زن دعا کرد ...

... برامد تا فلک از هر زبانی

غلام و آن برادر وان جوان نیز

خجل گشتند اما شادمان نیز ...

عطار
 
۷۰۳

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

... ولی هر یک یکی را برگزینند

بیک خوان دو برادر در نشینند

چنان کو گفت بنشستند با هم ...

... ازین اندوه خون باید فشاندم

که بودست ای عزیزم یک برادر

من و او هم پدر بودیم و مادر ...

عطار
 
۷۰۴

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۵) حکایت جبریل با یوسف علیهما السلام

 

... جهانی خلق مهمان تو آرد

بیارد ده برادر را که داری

برای نان به پیش تو بخواری ...

عطار
 
۷۰۵

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

... نهاد آن سرخ سقا را هم آنگاه

برادر را چنان در تهمت افکند

که بر خواهر نظر بی حرمت افکند ...

عطار
 
۷۰۶

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

... نمیدانم که تا حال پدر چیست

دگرحال برادر یا خبر چیست

دگر باره بملک خود رسیدند ...

... که بد او سرفراز اهل کشور

ولیعهد پدر گل را برادر

ز دشمن بود نیز او هم گریزان ...

... چو خورشیدی نشسته در عماری

چو دید از پیشتر روی برادر

تو گفتی ریختش آتش بسر بر ...

... بمادر نیز با خسرو برابر

بفرهنگ وخرد همچون برادر

بغایت شادمان شد شاه بهرام ...

... بود دو مهر و مه را این دو کشور

یکی چون دختر و دیگر برادر

همی باشند در هر ملک سالی ...

عطار
 
۷۰۷

عطار » سی فصل » بخش ۳

 

... همه باشند همچون مه منور

حقیقت یکدگر را چون برادر

حقیقت بین شو و از خود گذر کن ...

عطار
 
۷۰۸

عطار » سی فصل » بخش ۸

 

... تو بشنو این سخن ای مرد دانا

برو بشناس خود را ای برادر

که تا باشی به نور حق منور ...

عطار
 
۷۰۹

عطار » سی فصل » بخش ۹

 

... بقرآن این چنین فرمود داور

تو تا دینش بدانی ای برادر

که عالم را به شش روز آفریدم ...

عطار
 
۷۱۰

عطار » سی فصل » بخش ۱۱

 

... بمعنی مظهر الله یابی

اگر بشناسی او را ای برادر

چه می پرسی ز ترسا و ز کافر ...

عطار
 
۷۱۱

عطار » سی فصل » بخش ۱۶

 

... چه نادانی به آن حق گو که کردند

اگر من باز گویم ای برادر

جهان زیر و زبر گردد سراسر ...

عطار
 
۷۱۲

عطار » سی فصل » بخش ۲۰

 

... که اصل احتساب آنست خود را

کنی پاک ای برادر از بدیها

بپرهیزی ز کبر و بخل و شهوت ...

عطار
 
۷۱۳

عطار » سی فصل » بخش ۲۷

 

... دلش منزل گه دلدار باشد

چنین می کن عبادت ای برادر

ولی می دار در دل حب حیدر ...

عطار
 
۷۱۴

عطار » سی فصل » بخش ۲۸

 

... سزد گر بر سبیل خود بخندی

تو خود را ای برادر نیست می دان

که هستی را نزیبد هیچ رحمان ...

عطار
 
۷۱۵

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۸ - در شرح نفس فرماید

 

... ولیکن اصل آن اوصاف بسیار

بصر باشد برادر گوش میدار

چو باشد دشمنت اماره باشد ...

عطار
 
۷۱۶

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۹ - نباید بود ازو غافل زمانی

 

... وزان هر پنج دین تو عزیز است

سه باشد عام و دو خاص ای برادر

بترک هر یکی سوزی بر آذر ...

عطار
 
۷۱۷

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۰ - در بیان ایمان و اسلام

 

... از آن بیخ قوی شاخی کشد سر

که اسلامش بود نام ای برادر

ز جوی شرع آبش ده تو زنهار ...

عطار
 
۷۱۸

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۱ - در بیان و شرف علم فرماید

 

... عمل با علم تو انباز گردد

تو با علم و عمل باش ای برادر

که تاکار تو گردد جمله در خور ...

عطار
 
۷۱۹

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۹ - در تحقیق صحبت فرماید

 

... مقام فخر و عز و ناز یابی

نشان جمله معلوم ای برادر

چو صاحب دل شوی دانی تو یکسر ...

عطار
 
۷۲۰

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۲ - در بیان نیستی و «موتواقبل ان تموتوا»

 

... بغیر حق هر آنچه آید فراپیش

تلی دان ای برادر در ره خویش

بهر چیزی که از حق باز مانی ...

عطار
 
 
۱
۳۴
۳۵
۳۶
۳۷
۳۸
۹۵