... ز سیل اشک تر شد رشک جیحون طرف دامانش

ز دریا تشنه لب پر کرد مشک آب و شد بیرون

گهی چشمش به سوی خیمه و گه سوی عدوانش ...

... جا دهد گل را به گلشن باغبان بهر گلاب

پرورد دریا صدف را از پی در یتیم

جمله اشیا بر سر خوان نوالش ریزه خوار ...

... بس بود بهتر موثر دیدن آثار او

آب دریا در سبو خود شاهد دریاستی

کیست یا رب این حسین کز یاد نام نامیش ...

... هیچکس باور ندارد در جهان گر بشنود

تشنه لب شاهی قتیل اندر لب دریاستی

راضیم با این همه جور و جفای کوفیان ...

خواهی اگر مس تن خود کیمیا کنی

غواص وار در یم دریا شنا کنی

باید علی الدوام به گلزار زندگی ...

... که اینجا بس شهان را سر شکست از چوب دربان ها

از این دریای پهناور به زودی رخت بیرون بر

که عمری بایدت سر کوفت بر سنگ بیابان ها ...

... بسی انوار طالع بین از این چاک گریبان ها

گذشت آن عهد نوح و قصه دریا و طوفانش

که او یک بار طوفان دید ما هر لحظه طوفان ها ...

... اوفتاد آوازه ام در عشقت از عالم بلی

سیل خاموش نماید چون به دریا می رسد

شکر احسانت که تا ننهاده دردی روی من ...

... بکم عمری شدم قانع به مانند حباب امام

بود خوشحالیم از اینکهاز دریا نسب دارم

من آن دیگم که از خامی بجوشم دایما صامت ...

... بیم غرقاب نداریم که مانند حباب

از سبکباری خود بر سر دریا ماندیم

بوی خیری نشنیدیم از این همسفران ...

... چو رفت خاتم پیغمبران ز دار فنا

سفینه کرد سفر موسمی سوی دریا

چو در سفینه درآمد سفینه و بنشست ...

... صبر باید حجت حق را به کار

دیده را زین العباد دریا نمود

پاسخ زینب چینن انشاء نمود ...

... یا رب این بحر چه بحری ست که آبش خونست

عرصه کرب و بلا موج زند چون دریا

وه چه دریا که همه موج و حبابش خونست

ز گلستان نبی دهر گرفته است گلاب ...

... نشسته کشتی ایجاد از جور خسان در گل

چو دریا کربلا بس موجهای بیکران دارد

سکینه در نوا در نینوا از العطش چون نی ...

... که رو به کوتهی آورد روز آل پیمبر

نوشته بود که با خلق تشنه بر لب دریا

بریده شد ز تن شهریار تشنه لبان سر ...

... عمو مگر به جهان رسم کوفیان این است

که تشنه در لب دریا کشند مهمان را

عمو مگر ظلماتست دشت کرب و بلا ...

... ز قلب خیر ناصبر و تاب یغما کرد

سرشک دیده صامت روان چو دریا کرد

نمود عالم ایجاد را تمام خراب

... چون علی کرده به حفظ شرع پیغمبر مصاف

گرنبد ذاتش معین موسی دریا شکاف

بود تا صبح قیامت جای او در قعریم ...

... مصدر صنع ازل دیباچه اصل قدیم

در دریای امامت معنی فرع کریم

رهبر دنیا و دین مجموعه خلق کریم ...

... ذات او نابود ذات حضرت معبود بود

از کف دریا نوالش در جهان موجود بود

هر کجا تیغ شرربارش شرر افزود زود ...

... احکام الهی را تو واقف و تو دانا

کونین و مافیها یک قطره از آن دریا

اما زینت وحدت از صورت تو پیدا ...

... تا ثنا بسرود شاه آسمان کرباس را

کی گرامی گوهر دریای تعظیم و شرف

ماهتاب بی خسوف و آفتاب بی کسف ...

... شط ز شادی سوی شه بنمود رو برداشت موج

همچون دریا در کنار خود چو دید الیاس را

مشک را آن وبافا پرکرد از آب فرات ...

... یادش آمد از لب خشک حسین دلبند زهرا

تشنه لب پر کرد مشک آب و شد بیرون ز دریا

هر دو دست وی جداکردن از تن قوم اعدا ...