هر زمان بویی از آن جعد سمنسا میرسد
تازه جانی بر روان مرده ما میرسد
شکوه از جور تو کردن دلپسند عقل نیست
خیر محض است آنچه از مولی به مولی میرسد
در بر نادان جفا باشد ولی عین وفاست
آنچه بر مجنون صحرایی ز لیلی میرسد
اوفتاد آوازهام در عشقت از عالم بلی
سیل خاموش نماید چون به دریا میرسد
شکر احسانت که تا ننهاده دردی روی من
درد دیگر درد را بهر مدارا میرسد
نقد باشد در بر ما وعده فرادی تو
گر که گویند آخر نسیه به دعوا میرسد
درد از پهلوی (صامت) فیض چندانی نبرد
بینصیبست آنکه در آخر به یغما میرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مژده ای آرام دل کآرام جانها میرسد
دل که از ما رفته بود اکنون بما وامیرسد
در برش برقد همه رختی ببالا میرسد
جز سقرلاط بهمت کان بپهنا میرسد
اطلس والا جناب نازک گلروی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.