گنجور

 
۶۹۰۱

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۶ - آمدن فرشتهٔ آب به جهت یاری

 

... رو فرو خوان قل هو الله احد

هفت دریا را مکان از مشت ماست

آبها را منبع از انگشت ماست ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۲

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۷ - آمدن فرشتهٔ زمین به یاری امام حسین علیه السلام

 

... ما کجا محتاج عون و یاوریم

من ب عمدا خود بر این دریا زدم

پای بر دنیا و ما فیها زدم ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۳

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۹ - آمدن بحرها به یاری آن حضرت

 

... حیرت اندر حیرت آمد زین عجب

تشنگان سیراب و دریا خشک لب

تشنه کاما بحر ها در جزر و مد ...

... شرم مان بادا ز روی مام تو

کاش دریاها شدی یکسر سراب

کشت آدم سوختی از قحط آب ...

... زخمم از جای دگر دارد نمک

زیرکان کز حال دریا مخبرند

قطره سوی بحر عمان کی برند ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۴

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۳ - ذکر رفتن امام تشنه‌لب به جانب فرات

 

... با لب خشک و دهان پر ز خون

آمد آن شه گوهر از دریا برون

شد چو شیر شرزه سوی رزمگاه ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۵

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۱ - ذکر اسیری اهل بیت عصمت و طهارت

 

... این تویی چون لاله گلگونت سلب

آب در دریا و ماهی تشنه لب

یا خطا رفت از نشان کوی تو ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۶

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

... ایخم ابرو سر تو باد سلامت

خون بود آیت ز زخم ماهی دریا

سرخی چشمت بخون ماست علامت ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۷

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... همه در آیینه صورت او پیدا بود

او چو دریا بتموج هم از جنبش و ناز

مردم دیدۀ من ماهی آندریا بود

لب و رویش ز عرق باده بمینا میکرد ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۸

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

... مگر لعل لبت خاصیت شه گوهران دارد

به امید گهر خود را به دریا می زدی ای دل

نگفتم زین هوس بگذر که دریا بیم جان دارد

ز گلبانگ عراقی آتشم در پرده زن مطرب ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۹

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

جهان دریای خونابست و ناپیداست پایانش

الا ای آب جو بهراس از این دریا و طوفانش

مجو شیر ای پسر زینهار از این نامهربان مادر ...

نیر تبریزی
 
۶۹۱۰

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

دل به دریا زدن از چشم تر آموخته ام

چه هنرها که ز فیض نظر آموخته ام ...

نیر تبریزی
 
۶۹۱۱

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

دلا گر گوهر مقصود خواهی دیده دریا کن

ز فیض دانه اشک آستین پر در لالا کن ...

نیر تبریزی
 
۶۹۱۲

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۳

 

... جان بقربان ذبیحی که بقربانگه دست

با لب تشنه روان میشد و خود دریا بود

تو مپندار که شاهنشه دین درگه رزم ...

نیر تبریزی
 
۶۹۱۳

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵

 

... ای سرت سر انا الله و سنان نخله طور

دیده ها گو همه دریا شو و دریا همه خون

که پس از قتل تو منسوخ شد آیین سرور ...

... سطح غیرا همه پر ولوله وحش و طیور

غرق دریای تحیر ز لب خشک تو نوح

دست حسرت به دل از صبر تو ایوب صبور ...

نیر تبریزی
 
۶۹۱۴

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

... فزون زیک تن و آن تن برون ز بار خدا

تعینات بدریا حجاب شد ورنه

چو ژرف درنگری نیست قطره جز دریا

شه سپهر سریرا یکی به جیحون بین ...

جیحون یزدی
 
۶۹۱۵

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در تهنیت ولادت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام

 

... زوعرش وزو غبرا بود زو علم وزو اسما بود

این خود همان دریا بود کزحد فزون استش شعب

فرعش همه از اصل حق بابش همه از فصل حق ...

جیحون یزدی
 
۶۹۱۶

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - و له

 

... وز جهان بین جام او تسنیم را چشمی پرآب

گفتم از دریا طرازم دست از کان آستین

تا حصول سده شه را نمایم اکستاب

باز گفتم با دلش دریا چو شبنم روز کرد

وز کفش کان را بتن مانند سیماب اضطراب ...

جیحون یزدی
 
۶۹۱۷

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - وله

 

... گردون به هدیه اخترم افشاند بر کلاه

دریا به رشوه گوهرم آویخت بر کمر

بر کف من نهاده شد از ماه نو حسام ...

جیحون یزدی
 
۶۹۱۸

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - وله

 

... در صدره پور شاه از دوکف راد صدر

هم دولت کان بنگر هم صولت دریا بین

زین جمله مفرح تر در محفل این عشرت ...

جیحون یزدی
 
۶۹۱۹

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - وله

 

... دور از ابرویش کمان شد قد تیر آسای من

چشم من دریا و زلفش عنبر سارا و لیک

غایب از دریای من شد عنبر سارای من

تا چه کردم من باین گردوی مینایی که باز ...

جیحون یزدی
 
۶۹۲۰

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - وله

 

... بل معادن را زشه مکنت دهد دور زمان

وین همان شاهیست کز دریا دلی در چشم او

گنجهای شایگان هرگز نیرزد رایگان ...

جیحون یزدی
 
 
۱
۳۴۴
۳۴۵
۳۴۶
۳۴۷
۳۴۸
۳۷۳