بحرها آمد به لب خوشیده کف
کای درخشان گوهر بحر شرف
حیرت اندر حیرت آمد زین عجب
تشنگان سیراب و دریا خشک لب
تشنه کاما، بحر ها در جزر و مد
جمله از جوی تو می جوید مدد
هین بنوش از ما که از جوی توایم
تشنه این لعل دلجوی تو ایم
بی لبت ما را جگر صد چاک باد
آبها را بی تو بر سر خاک باد
خشک لب از مَهر مادر کام تو
شرم مان بادا، ز روی مام تو
کاش دریاها شدی یکسر سراب
کشت آدم سوختی از قحط آب
تشنه کاما دامن از ما بر مکش
تشنهٔ آن کام خشکیم، العطش
گفت شه: کای بحرهای باخروش
نیست جای دم زدن اینجا خموش
من به بحری تشنه ام کابم کشد
همچو بیماری که بُحرانش کشد
دمبدم آن بحر ژرفِ بی اَمَد
سوی خویشم می کشد با جزر و مد
که به سوی ساحلم دارد یله
که ز موجم می کشد در سلسله
عشق خندان از کشاکش های او
عقل را دل خون ز استغنای او
چارهٔ مستسقی عشق آب نیست
درد او را چاره جز خوناب نیست
آنکه تشنهی دور چشم ساقی است
بحر خوشد او همان مستسقی است
تشنه ای کاین آتش او را در دل است
چاره گر هست آب تیغ قاتلست
قاتلا! زود آی که بس تشنه ام
در سبو ریز آب تیغ و دشنه ام
قاتلا! زود آ که روزم شام شد
جان ملول از تنگنای دام شد
قاتلا! زود آ که بس تاخیر شد
وعدۀ دیدار جانان دیر شد
قاتلا، هین تیزتر کن خنجرم
ترسمش که دیر بُرّد حنجرم
قاتلا، ایمن نیم من از بدا
زودتر میکن سرم از تن جدا
پس روید ای بحرها زین رهگذر
بر ندارد مرهم این زخم جگر
نز زمین منت پذیرم نز فلک
زخمم از جای دگر دارد نمک
زیرکان کز حال دریا مخبرند
قطره سوی بحر عمان کی برند
اندرین آبی که ما را در خم است
صد هزاران نوح با طوفان کم است
نی درو پایاب و نه پیدا کنار
بحرها غرقند در وی صد هزار
نیست از تاب عطش بی تابیم
کز عطش بود از ازل سیرابیم
آب کم چو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عطش و تشنگی عمیق انسانی و رابطه آن با عشق و جوهر وجود میپردازد. او از دریاها و طوفانها میگوید که نماد شور و شوق عاشقانهاند، ولی در عین حال به کمبود آب و سیراب نشدن اشاره میکند. شاعر به شدت به تصویر تشنگی و نیاز به آب عشق و زیبایی میپردازد و میگوید چارهای جز درد وجود ندارد. این احساسات در قالبهای مختلفی بیان میشوند تا به عمق تشنگی واقعی و معنوی انسان اشاره کنند. او به سادگی میخواهد از عشق و حضور محبوب سیراب شود، ولی در عوض تنها زخمی از دل میگیرد. در نهایت، شاعر به نوعی از ناامیدی و درخواست رسیدن به محبوبش میرسد و تأکید میکند که این تشنگی از ازل در وجود او بوده است.
هوش مصنوعی: دریاها به لب های خود موج میزنند و کف درخشانی بر سطح آب ایجاد کردهاند که مانند جواهرات گرانبها نشان از ارزش و شرف دریا دارد.
هوش مصنوعی: در تعجب فروافتادهام از اینکه چگونه تشنگان سیراب شدهاند در حالی که دریا خشک است.
هوش مصنوعی: تشنگان به دنبال آب و آرامش هستند، و تمامی دریاها در حال تغییر و نوسانند و همه از جوی تو یاری میطلبند.
هوش مصنوعی: بشتاب و از ما بنوش، زیرا ما همچون جوی، از عشق و زیبایی تو تشنهایم.
هوش مصنوعی: بدون لبهای تو، دل ما به هزاران درد و رنج دچار است. ای کاش آبها بدون تو بر سر خاک بریزد.
هوش مصنوعی: از محبت و عشق مادرم، همیشه بر خودم می بالم و شرمندهام که مبادا غمی بر چهرهاش بیفکنم.
هوش مصنوعی: ای کاش که دریاها به یکباره تبدیل به سراب میشدند، تا آدمی به خاطر کمبود آب دچار سوختگی نمیشد.
هوش مصنوعی: تو که در جستجوی آب و زندگی هستی، دامن ما را نبر، زیرا ما نیز در این دنیای خشک و بیآب، تشنهایم و به شدت نیازمندیم.
هوش مصنوعی: شاه گفت: ای دریاهای پرغوغایی، اینجا جایی برای صحبت کردن نیست؛ سکوت کنید.
هوش مصنوعی: من مانند کسی هستم که به دریا نیاز دارد و میخواهم به آن دسترسی پیدا کنم، درست مثل بیماری که در حال تجربه بحران و ناراحتی است و به درمان نیاز دارد.
هوش مصنوعی: مدام احساس میکنم که آن دریاچه عمیق و بیپایان به سوی من میآید و با هر جزر و مدی که دارد، مرا به سمت خود میکشد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی یا کسی به سمت من نزدیک میشود و من تحت تأثیر نیرو یا امواجی هستم که او ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: عشق با اشتیاق و شادابیاش، عقل را در پی دشواریهایش پریشان کرده و به خاطر بینیازیاش، دل را به درد میآورد.
هوش مصنوعی: عشق مانند بیماریای است که به آب نیاز ندارد؛ درد آن به چیزی جز خون نمیتواند درمان شود.
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی و جذابیت چشمهای معشوقش بسیار علاقهمند است، در حقیقت همانند فردی است که به شدت به آب و نوشیدن آن نیاز دارد.
هوش مصنوعی: تشنهای که آتش عشق در دلش شعلهور است، نمیتواند به راحتی از آب بهرهمند شود، چراکه این آب میتواند جانش را بگیرد.
هوش مصنوعی: ای کشنده! سریع بیا که من خیلی تشنهام، در ظرف آب، فقط تیغ و دشنه وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای قاتل! هر چه زودتر بیا که روز من به شب تبدیل شده و جانم از گرفتار شدن در تنگنا خسته و ناامید است.
هوش مصنوعی: ای عشق! زود بیا که انتظار ملاقاتت خیلی طولانی شده و وقتش به تأخیر افتاده است.
هوش مصنوعی: ای قاتل، تندتر خنجرم را بزن، چون میترسم که دیر شود و گلویم بریده نشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که میکشی، من از اتفاقات بد آسوده نیستم و زودتر از اینکه سرم از بدنم جدا شود، نگرانم.
هوش مصنوعی: پس ای دریاها، از این مسیر رشد کنید، زیرا این زخم دل را هیچ درمانی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: من از زمین درد و رنج میکشم و از آسمان نیز آسیبهایی دارم که به گونه دیگری بر من تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: زیرکان یا حکیمانی که از وضعیت دریا باخبرند، میدانند که وقتی قطرهای از آب به سمت دریای عمان میرود، چه سرنوشتی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: در این آبهای آشفتهای که ما در آن غرق هستیم، به اندازهی بسیار زیاد، درد و رنج وجود دارد که حتی با کلماتی مثل ناله و فریاد هم نمیتوان به آن اشاره کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به وجود چیزی در دل یک نی است که دور و بر آن هیچ نشانی از آب یا ساحل نیست. در واقع، در این نی، هزاران موجود غرق شده و ناپیدا هستند.
هوش مصنوعی: ما از شدت عطش در تاب و تب هستیم، اما این عطش از ازل وجود داشته و ما همیشه سیراب بودهایم.
هوش مصنوعی: زمانی که آب کم است و تشنگی احساس میشود، باید به دنبال آن بگردی تا به جای مناسبی برسی و آب بتواند از بالا و پایین به جوش بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.