گنجور

 
۶۴۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

... بنای بیمدارم مهره های نرد را مانم

نشد جز سوختن از کوچه گردی حاصل عمرم

به شهر تیره بختی مشعل شبگرد را مانم ...

سیدای نسفی
 
۶۴۲

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸

 

... چو بال فاخته پرواز دارد آغوشم

بود ز بوی گلم کوچه باغها لبریز

از این چه سود که گلچین کند فراموشم ...

سیدای نسفی
 
۶۴۳

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳

 

... ز من چون غنچه های باغ بوی درد می آید

نسیم کوچه باغ گلشن دلهای محزونم

نمی گردد صدف روشنگهر تا در صدف باشد ...

سیدای نسفی
 
۶۴۴

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷

 

... در پای خویش سرزنش از خار می کشم

پاکی نهاده ام به سر کوچه طلب

از محتسب عتاب ز رفتار می کشم ...

سیدای نسفی
 
۶۴۵

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۳

 

... به هر جا قصد رفتن می کنم پیش تو می آیم

فلک سوی تو واکرد است از هر کوچه راه من

دلم را گه در آب و گه در آتش می زند خشمت ...

سیدای نسفی
 
۶۴۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۸

 

... سیدا گر آورد از زلف او بویی نسیم

کوچه های شهر صحرای ختن خواهد شدن

سیدای نسفی
 
۶۴۷

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۷

 

... نفس چون حلقه های دام پیچد بر گلوی من

هوای کوچه گردی نیست فرزند مرا بر سر

نمی آید به بیرون از حریم غنچه بوی من ...

سیدای نسفی
 
۶۴۸

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۲

 

... تو را چون بوی گل کردست در بر غنچه ام پنهان

منادی می کند باد صبا در کوچه باغ من

به سوی کلبه ام دیشب نظر کردی و بگذشتی ...

سیدای نسفی
 
۶۴۹

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

... گلستان مرا بر خاک یکسان کردی و رفتی

گریبان چاک از دست تو باشد کوچه باغ من

ندارد طاقت صاحب هنر هم پیشه عاجز ...

... بیابان ختن ای سیدا گردیده گلزارم

گذر کردست آن نوخط مگر از کوچه باغ من

سیدای نسفی
 
۶۵۰

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸

 

... چون برگ غنچه دامن عصمت پناه تو

عمریست همچو چشم گدا کوچه باغها

ایستاده اند منتظر گرد راه تو ...

سیدای نسفی
 
۶۵۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۷

 

... سوی بزمم تا پریشان کرده کاکل آمده

تا نهاده پا به سیر کوچه باغ بوستان

از چمن بیرون به استقبال او گل آمده ...

سیدای نسفی
 
۶۵۲

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰

 

... جوش سودای تو هردم می زند سنگم به سر

می روم در کوچه ها ماننده دیوانه ای

جست و جویت می کنم از خود نمی یابم خبر ...

سیدای نسفی
 
۶۵۳

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴

 

هر کوچه باغ دیده ام ای گل خوش آمدی

جوش بهار خانه بلبل خوش آمدی ...

سیدای نسفی
 
۶۵۴

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷

 

... دستگیری بکن ای لعل بدخشان کسی

ما به تکلیف تو چون مهر بهر کوچه دوان

از تو ما خانه بدوشیم تو مهمان کسی ...

سیدای نسفی
 
۶۵۵

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰

 

... که خود را هر حباب باده پندارد فلاطونی

قدم از کوچه ارباب دولت کوته اولی تر

که از هر نقش پای من برآید چشمه خونی ...

سیدای نسفی
 
۶۵۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

... ای سوده نمک ز نمکدان کیستی

چشمم ز کوچه گردی شبها سفید شد

ای ماه رو تو شمع شبستان کیستی ...

سیدای نسفی
 
۶۵۷

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶

 

... چون تو در پیرهن شرم و حیا می آیی

کوچه باغ نظرم گشته لبالب ز گلاب

عرق آلوده چو شبنم ز کجا می آیی

هر که در کوچه تو را دید مرا می گوید

بی محابا به سر کوی بلا می آیی ...

سیدای نسفی
 
۶۵۸

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲

 

... چون عصا سازند او را پیشوای خویشتن

کوچه گردو خشک مغز و دربدر افتد کسی

می توان برداشت او را بر سر خود سیدا ...

سیدای نسفی
 
۶۵۹

سیدای نسفی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - بهاریات

 

... در پیش خلق مسخره گی پیشه می کنی

طفلان به کوچه ها ز قفای تو کف زنان

گه نی نواز و گاه شبانی گهی گدا ...

... از فاقه همچو پوست که چسبد به استخوان

خط می کشی به بینی خود کوچه های شهر

از پشت و پهلوی تو غلامان سوادخوان ...

سیدای نسفی
 
۶۶۰

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - مثنوی درباره قحطی در سمرقند و بخارا از برای قیمتی نظم کرده

 

... بخارا تل خواجه اسحاق شد

سمرقند یک کوچه قاق شد

ز غم گشت پشت جوانان دو تا ...

سیدای نسفی
 
 
۱
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۴۹