گنجور

 
۶۴۱

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف سپاهسالار گوید

 

... من به باغ آمدم به باغ خرام

تا کی از راه مطربان شنوم

که ترا می همی دهد دشنام ...

فرخی سیستانی
 
۶۴۲

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپاهسالار گوید

 

... ورز کفش خاستی دینار باریدی غمام

ماهی اندرآب روشن راه چون داند برید

هم بدانسان راه برد تیر او اندر عظام

ای امارت را چو جمشید ای ولایت را چو جم ...

فرخی سیستانی
 
۶۴۳

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی گوید

 

... چه گفت گفت خبر یافتم که نزد شما

ز بهر راه براسبان همی کنند لگام

چه گفت گفت که ای در جفا نکرده کمی ...

... مرا بگوی کز اینجا چگونه خواهی رفت

نه باتو توشه راه و نه چاکرو نه غلام

برادران و رفیقان تو همه بنوا ...

... چنین برد ره آزادگان و خوی کرام

کسی که راه خلافش سپرد تا بزید

مخالفت کنداو را حواس و هفت اندام ...

فرخی سیستانی
 
۶۴۴

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید

 

... با کرگ تنها در اجم با شیر تنها در عرین

اندر بیابان های سخت ره برده ای بی راهبر

وین از توکل باشد ای شاه زمانه وز یقین ...

... ابری چو برگیری قدح ببری چو در یازی بزین

با این بزرگی هر ضعیفی راه یابد سوی تو

خویی گزین کردی چنان چون رادمردان گزین ...

فرخی سیستانی
 
۶۴۵

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمودغزنوی

 

... خشک گشته دست ایلک بر عنان

مردمان را راه دشوارست نون

اندر آن دشت از فراوان استخوان ...

... تازیان آمد به بلخ از مولتان

لشکر او بیشتر در راه بود

وان گروهی دیو بود اندر میان ...

فرخی سیستانی
 
۶۴۶

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۰ - در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود بن ناصر الدین

 

... از سنان نیزه او نیستان در سینه ها

همچنان باشد که راه آتش اندر نیستان

چون شکاری دید با شیران در آید زان گروه ...

فرخی سیستانی
 
۶۴۷

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱ - نیز در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود غزنوی

 

... تا تو باشی دل تو سیر مباد از احسان

دل مردم به نکو کار توان برد از راه

بر نکو کاری هرگز نکند خلق زیان ...

فرخی سیستانی
 
۶۴۸

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - در مدح سلطان مسعود و فتوحات او و کشتن او شیر را

 

... شکستگان را بگرفت و جمله داد امان

خبر شنید که شیری به راه دید کسی

ز جنگ روی بدان صید کرد هم به زمان ...

فرخی سیستانی
 
۶۴۹

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - در وزارت یافتن خواجه احمد بن حسن میمندی بعد از عزل شش ساله

 

... روزی آمد که چنین روز همی یافت زمان

بوستانی که بدو آب همی راه نیافت

تازه گشت از سرو ره یافت بدو آب روان ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۰

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر وزیرامیر یوسف

 

... خواجه را بیهده گرفته نشد

راه مردان و مهتران و ردان

همچنان کز ستارگان خورشید ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۱

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - در مدح خواجه ابوالحسن حجاج، علی بن فضل بن احمد گوید

 

... سخن چو تن بود اندر ستایش همه کس

چو در ستایش او راه یافت گشت چو جان

هر آینه که سخن در ستایش مردم ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۲

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - در مدح خواجه ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید

 

... لرزنده و پیچنده بر خویشتن

گویی گنهکاریست کو راهمی

در پیش خواجه گفت باید سخن ...

... رادی گرفته زو رسوم و سنن

او برگرفته راه و رسم پدر

چون جستن او طاعت ذوالمنن ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۳

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - در مدح عمیدالملک خواجه ابوبکر علی بن حسن قهستانی عارض سپاه

 

... هر که سوی خدمت او راست شد

راه نیابدسوی او اهرمن

خدمت او را چو درختی شناس ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۴

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم سلطان محمود گوید

 

... مکن ای ترک مرا بیهده از دست مده

به ستم راه مده چشم بدان را به میان

گر ز تو روی بتابم دگران شاد شوند ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۵

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - در مدح ابو منصور دواتی قراتکین حاکم غرجستان

 

... به جای شار به فرمان خسرو ایران

یکی از آنان کردن زراه راست بتافت

کرانه کرد به مویی زطاعت و فرمان ...

... به استواری جای وبه نامداری کوه

فریفته شد و از راه راست کرد کران

چه گفت گفت مرا جایگاه برفلکست ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۶

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - درمدح فخر الدوله ابو المظفر احمد بن محمد والی چغانیان و توصیف شعر گوید

 

... تا تو به صدر ملک نشستی قباد وار

هرگز به راه نخشب و راه قبادیان

بی سیم سایل تونرفت ایچ قافله ...

... بی مدح تو مرا نپذیرفت سیستان

راهی دراز و دور ز پس کدم ای ملک

تا من به کام دل برسیدم بدین مکان ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۷

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۳ - در ذکر مسافرت از سیستان به بست و مدح خواجه منصور بن حسن میمندی

 

چون بسیج راه کردم سوی بست از سیستان

شب همی تحویل کرد از باختر بر آسمان ...

... از نهیب دیو دل خوناب گشتی هر زمان

سهمگین راهی فرازش ریزه سنگ سیاه

پهنور دشتی نشیبش توده ریگ روان ...

... کافرین خواجه منصور حسن برمن بخوان

زان درازی راه با دل گفتمی هر ساعتی

کاین بیابان را مگر پیدا نخواهد بد کران ...

... وآن زمین از زیر هر ماهی بفریاد وفغان

من بدین راه طلسم آگین همی کردم نگاه

از تفکر خیره مانده همچو شخص بی روان ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۸

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - در دعای سلطان و تقاضای ملازمت سفر گوید

 

... با بندگان مرا به ره اندر عدیل کن

تا در دو دیده سرمه کنم خاک راه تو

اندر پناه خویش مرا جایگاه ده ...

فرخی سیستانی
 
۶۵۹

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح خواجه ابوسهل احمد بن حسن حمدوی گوید

 

... از بیم آن که گرد به همسایگان رسد

بیرون ز راه رفت نیارد سوار او

همواره دوستدار کم آزاری و کرم ...

فرخی سیستانی
 
۶۶۰

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمود غزنوی

 

ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه

بر من آمد خورشید نیکوان از راه

چو چین کرته بهم بر شکسته جعد کشن ...

... شتابکار تر از باد وقت پاداشن

درنگ پیشه تر از کوه وقت باد افراه

ز بس عطا که دهد هر گهی نداند کس ...

... شنیده ای که چه دیده ست رای زوو چه دید

شه مخالفت بیرای کم هش گمراه

تمام دانی اگر چند من ز بیم ملال ...

... دهد ولی ترا کردگار پاداشن

دهد عدوی ترا روزگار بادافراه

بزرگ باد به نام بزرگ او شش چیز ...

فرخی سیستانی
 
 
۱
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۱۰۱۶