سروی شنیده ای که بود ماه بار او ؟
مه دیده ای که مشک بپوشد کنار او ؟
من دیدم و شنیدم، این هر دو، آن بتیست
کاین دل هزار بار تبه شد به کار او
پر گوهرست ز آتش عشقش کنار من
پر سلسله ز حلقه زلفش کنار او
باغیست روی نیکوی آن روی نیکوان
کاندر مه تموز بخندد بهار او
بر کام و آرزو دل بیچاره مرا
ناکامگار کرد گل کامگار او
این طرفه ترنگر تو که بر روی اوست گل
وندر دل منست همه ساله خار او
چندان نگار دارد رویش که هر زمان
حیران شود نگار گر اندر نگار او
از دل بهر نگار شکاری همی کند
تا خودش بود بر آن دل زنهار خوار او
این دل شکار کرد و تبه کرد و بازداد
خیزم به خواجه باز نمایم شکار او
خواجه رئیس فخر بزرگان روزگار
کایزد شریف کرد بدو روزگار او
بوسهل احمد حسن حمدوی که فضل
همچون شرف بزرگ شداندر کنار او
آزاده بر کشیدن و رادی رسوم اوست
و آزادگی نمودن و رادی شعار او
یمن همه بزرگان اندر یمین اوست
یسر همه ضعیفان اندر یسار او
اندر جهان سرای ندانیم کاندر آن
آثار نیست از کف دینار بار او
همچون خزانه های ملوکست خانه ها
از بر و از کرامت و از یادگار او
خاصه سرای آنکه چومن در جوار اوست
وایمن چو من همی چرد از مرغزار او
درویشی و نیاز نیارد نهاد پای
اندر جوار آنکه بود در جوار او
از بیم آن که گرد به همسایگان رسد
بیرون ز راه رفت نیارد سوار او
همواره دوستدار کم آزاری و کرم
خیره نیند خلق جهان دوستدار او
تا بود بر بزرگ خویی بردبار بود
چون نیکخوا دلیست دل بردبار او
آگه شد از نهان دلش در فروتنی
آنکس که یافت آگهی از آشکار او
آنجا که تافته شود او تنگدل مباش
تا بنگری صبوری و سنگ و وقار او
از کارها کریمی و فضل اختیار کرد
هیچ اختیار نیست بر آن اختیار او
میران به ملک و مال کنند افتخار و بس
آن نیست او که هست به مال افتخار او
فخرش به فضل و اصل بزرگ و فروتنیست
وین هر سه چیز نیست برون از شمار او
خالی نباشد از شرف و حشمت بزرگ
ایوان او و درگه او روزبار او
لشکر کشان ز بهر تقرب به روز جشن
شایداگر که دیده کنندی نثار او
با صد هزار فضل که دارد مبارزیست
چونان که خون شیر خورد ذوالفقار او
ده ساله یا دوازده ساله فزون نبود
کاندر نبردگاه برآمد غبار او
روزی به رزمگاه شبانگاه را نماند
ناکشته هیچ دشمن او در دیار او
تا روز حشر یاد کنند اندر آن زمین
لشکر شکستن و صفت کار زار او
روز مبارزت به دلیری و دست او
بر صد هزار تن بزند یکسوار او
همواره شادمانه زیاد و بهر مراد
توفیق جفت او و خداوند یار او
چون بوستان تازه و باغ شکفته باد
از روی ریدکان حصاری حصار او
فرخنده باد عیدش و تا جاودان مباد
بی جام می به مجلس او می گسار او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف یک شخصیت بزرگ و محترم سروده شده است. شاعر از زیبایی و魅یت چهره آن شخص سخن میگوید و او را به عنوان بتی که دلها را به خود جذب میکند معرفی میکند. احساساتی از عشق و شیدایی نسبت به آن شخص، در کنار توصیف ویژگیهای او، مانند بزرگی، فضل و کرامت، در این شعر نمود یافته است. شاعر به شرافت و حشمت آن فرد اشاره کرده و از قدرت و دلیری او در میدان جنگ یاد میکند. همچنین به جایگاه خاص او در دل مردم و ارتباطش با بزرگان و نیکوکاران اشاره میشود. شعر در نهایت با آرزوی شادکامی و دوام خوشیهای او به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: آیا درخت سرو را دیدهای که چقدر زیبا و بلند است؟ آیا ماه را دیدهای که آنقدر دلانگیز باشد که مانند مشک در کنار او قرار بگیرد؟
هوش مصنوعی: من با چشم و گوش خود شاهد بودم که این بت، دل من را بارها و بارها به خاطر خود نابود کرده است.
هوش مصنوعی: عشق او مانند گوهری باارزش است که کنار من وجود دارد، و زلفهایش مانند زنجیرهایی هستند که مرا به او وصل میکنند.
هوش مصنوعی: باغی است که روی زیبای آن افراد خوشچهره در ماه تیر، شاداب و خندان به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: دل من را که بیچاره است، به خاطر آرزوهایم ناکام کرد، در حالی که آن گل خوشبخت و کامیاب است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی توصیف میکند که زیبایی و جذابیت فرد مورد نظر، مانند گلی زیباست که قلب را پر از شادی میکند، اما در عین حال، وجود آن انسان میتواند در دل شخص، حسرت و درد را نیز به همراه داشته باشد. به نوعی نشاندهندهی تضاد عشق و رنج در روابط انسانی است.
هوش مصنوعی: صورت زیبای او به قدری دلرباست که هر بار که به آن نگاه میکنم، هنرمند هم از زیباییاش حیرتزده میشود.
هوش مصنوعی: دل برای معشوق خود زحمت و تلاشی بیپایان میکند تا خود را از آسیبها و خطرات دور نگهدارد، اما خود این معشوق ممکن است ارزش و توجه لازم را نداشته باشد.
هوش مصنوعی: این دل، شکارها را گرفت، از بین برد و دوباره رها کرد. اکنون برمیخیزم و به استاد میگویم که چگونه شکارهای او را به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: خواجه، مقام و اعتبار بزرگان زمان خود را داشت و بدین سبب، روزگار او را با شرافت و بزرگی توصیف کردهاند.
هوش مصنوعی: بوسهل احمد حسن حمدوی از افرادی است که دانش و فضائل او در کنار مقام و اعتبارش به عظمت رسیده است.
هوش مصنوعی: آزاد بودن ویژگی و منش فردی است و داشتن روحیه آزادیخواهی و آزادگی، نشانهای از شخصیت اوست.
هوش مصنوعی: تمام بزرگان در سمت راست او قرار دارند و همه ضعیفان در سمت چپ او.
هوش مصنوعی: در این دنیا نمیدانیم که در این سرای، آثاری از ثروت وجود ندارد و باری که با دینار به دست میآید، معنی ندارد.
هوش مصنوعی: خانهها همچون خزانههای پادشاهان هستند، پر از برکات، کرامت و یادگاری از او.
هوش مصنوعی: خصوصیّت خانهی کسی که من در کنار او هستم این است که اگر کسی مثل من در دشت او پرسه بزند، احساس امنیت و آرامش میکند.
هوش مصنوعی: یک درویش، نیازی ندارد که قدم به نزدیکی کسی بگذارد که در نزدیکی او، هیچ نیازی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخصی به خاطر ترس از اینکه ناپاکی یا آلودگی به دیگران منتقل شود، از رفتن به مسیر خودداری میکند. او میخواهد راهی را برنزد که ممکن است به دیگران آسیب برساند.
هوش مصنوعی: همیشه کسی که کمترین آسیب را به دیگران میزند و دستش پر از لطف و محبت است، مورد توجه و دوست داشتن مردم جهان قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شخصی دارای روحیهای بزرگ و فروتن باشد، میتواند به راحتی با مشکلات و چالشها روبرو شود؛ زیرا قلب او از نیکخواهی پر است و همین ویژگی او را صبور و تحملپذیر میسازد.
هوش مصنوعی: کسی که در دل خود از فروتنی آگاه باشد، به حقیقتی مهم پی میبرد و این آگاهی برای او روشنتر از آنچه در ظاهر است، میباشد.
هوش مصنوعی: در جایی که او با دل تنگ و ناامیدی روبهرو میشود، نگران نباش، چرا که میتوانی صبر و استقامت و وقار او را مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: کارهای تو از روی بزرگواری و کرامت است و هیچ بخشی از این کارها به اختیار خودت نیست، بلکه همه چیز زیر نظر اوست.
هوش مصنوعی: بعضی افراد تنها به خاطر داشتن ثروت و مقام، به خود میبالند و افتخار میکنند، اما واقعیت این است که ارزش و بزرگی انسان به داراییهای او نیست.
هوش مصنوعی: او به دانش و ریشهداری خود میبالد و همچنین به فروتنیاش، و این سه صفت هیچکدام از حدود شخصیت او فراتر نمیرود.
هوش مصنوعی: ایوان و درگاه او همیشه باید پر از افتخار و عظمت باشد و به شکوه او افزوده شود.
هوش مصنوعی: نیروها به خاطر نزدیک شدن به روز جشن جمع شدهاند، شاید در این روز بتوانند او را ببینند و به او احترام بگذارند.
هوش مصنوعی: این فردی که در نظر داریم، با تمام فضل و برتریهایی که دارد، در میدان مبارزه مانند شیر درندهای است که با قدرت و شدت به دشمن حمله میکند و به مبارزه میپردازد. قدرت و تواناییاش به حدی است که شجاعت او مانند شمشیری به نام ذوالفقار است که برنده و بیرحم است.
هوش مصنوعی: در نبردگاه، غباری که برخاست نباید بیشتر از ده یا دوازده سال باشد.
هوش مصنوعی: روزی در میدان جنگ، شب هنگام هیچ دشمنی در سرزمین او باقی نماند که کشته نشده باشد.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، در آن سرزمین، یاد خواهند کرد از لشکری که در جنگ شکست خورده و ویژگیهای نبرد او را به خاطر خواهند سپرد.
هوش مصنوعی: در روز نبردت، با شجاعت و قدرتی که داری، میتوانی به تنهایی بر چندین هزار نفر غلبه کنی.
هوش مصنوعی: همواره با شادی و خوشحالی زیاد زندگی کن و برای رسیدن به آرزوهایت موفقیت را از خداوند بخواه.
هوش مصنوعی: به مانند یک باغ تازه و گلهای شکفته، او از روی انسانهای نیکو کار، دیواری از صفات خوب و ویژگیهای برجسته بنا کرده است.
هوش مصنوعی: به جشن و سرور او خوش آمده باد و امیدوارم این شادی همواره پایدار باشد. بیشراب و بزم او، هیچ کس نمیتواند سرخوشی را تجربه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خود باش تا چگونه شود کار و بار او
معراج بود باری مبدای کار او
رکنیّ خالص آمد پاکیزه از عیوب
بر سنگ کوه چون که فلک زد عیار او
گردنکش است و ثابت و سر سبز کوه از آنک
[...]
آن کس که بود تقوی و تجرید کار او
هم مونس پیمبر و هم یار غار او
لطفی که می کند به محبّان عذار او
معلوم می شود همه از روی کار او
از عین مردمی ست که مشغول کار ماست
چشمش که ناز و فتنه و شوخی ست کار او
با آن که خاک رهگذرش رُفته ام به چشم
[...]
شد خط مشکبار عیان از عذار او
جوهرنما شد آینه بی غبار او
فرصت کم است دولت پا در رکاب را
غافل مشو ز دور خط مشکبار او
از پیچ و تاب حلقه کند نام آفتاب
[...]
یک مشت گوهر است فلک در نثار او
خورشید و مه، دو شمع بود بر مزار او
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.