ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۰
... در کوی تو زان خانه گرفتم که مباد
آزرده شود خیالت از دوری راه
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۲
اینک سر کوی دوست اینک سر راه
گر تو نروی روندگان را چه گناه ...
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲۶
... وز خرمن دهر دیده بردوخته ای
در راه وفا چو سنگ و آتش گردم
شاید که رسم به صبحت سوخته ای
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۲۳
الله تویی وز دلم آگاه تویی
درمانده منم دلیل هر راه تویی
گر مورچه ای دم زند اندر تک چاه ...
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۰
در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
مرد نابینا ببیند بازیابد راه را
طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه
... دل هر دو از کودکی شد تباه
به درمان و حیلت نیامد به راه
چو ده سال پروردشان روزگار ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۰ - شدن لشکر بنی شیبه به حی بنی ضبه
... همی راند و در خون دل گشته غرق
چو یک نیمه از راه بگذاشتند
دلیران همه نعره برداشتند ...
... نهفته تن اندر سلیح و سلب
از آن پیش تا روی دادی براه
به نزدیک گل شه شد آن کینه خواه ...
... بدان کز بنی شیبه آمد سپاه
ز بهر تو بر من گرفتند راه
چو شیر دژم ورقه پیش اندرون ...
... براندند ازین و از آن سو سپاه
برابر فتادند در نیم راه
همان و همین ساخته ساز جنگ ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
... جهان را ز نامش بپرداختی
چه گفتی وراهیچ کین خواه نیست
و یا سوی تو مرگ را راه نیست
ترا گر چنین بود در دل گمان ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
... درآمد یکی نعره ای بر کشید
بدیشان چو تنگ اندر آمد ز راه
ز رخ پرده بگشاد و بنمود ماه ...
... هلال آن کجا باب گلشاه بود
دلاور بدو روز گم راه بود
ز تیمار فرزند دل خسته بود ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه
... بگردید اندر مصاف نبرد
چو سوی غلام اندر آمد ز راه
بزد نیزه آن لعبت کینه خواه ...
... پدر از بلای تو سر گشته شد
کنون کاین دل از مهر گم راه گشت
ز جنگت مرا دست کوتاه گشت ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۶ - گرفتار شدن گلشاه
... چو گفت این أبا ورقه و با سپاه
ز کینه بر اعدا گرفتند راه
به حمله درون زود بشتافتند ...
... همی کرد با خیمها در نگاه
به تیره شب اندر همی کرد راه
ز دلبرش جایی نشانی ندید ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه
... ندانست کس کآن دو تن چون شدند
سبک راه بی ره گرفتند زود
به لشکر رسیدند هر دو چو دود ...
... ز غریدن کوس و رویینه خم
تو گفتی کی مه راه کردست گم
همه شمعها را برافروختند ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۸ - صفت غلام ورقه و دستوری خواستن از وی به چاره ساختن
... برآمد برین کار بر یک دو ماه
کی آن بنده ورقه آمد ز راه
دل ورقه بد جفت تیمار و غم ...
... ز تیمار دل در برش گشت خون
همی آمد از راه دیده برون
شده شخصش از مهر آن مهر جوی ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۰ - پیمان بستن ورقه و گلشاه
... کی بر تو دگر کس به دل ناورند
بجز راه عهد و وفا نسپرند
بدو گفت ورقه ز گفتار تو ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب
... ز مادر چنان گنگ زادست و کر
بر آن راه اسپ تکاور چو ابر
همی راند و ز دل برون کرد صبر ...
... از آن کاروان باز جستش خبر
ز راه وز شاه وز شهر و حشر
بپرسید کاندر یمن کار چیست ...
... ندید اندر آن خیل چون او کسی
بپرسیدش از راه وز کار و حال
از احوال گلشاه نیکو خصال ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
... ببینید تیغ صف آرای من
بگیرم به شمشیر راه شما
کنم سرنگون صدر گاه شما ...
... ابا تیغ و رمح و کمان و کمند
به نزدیک ورقه درآمد ز راه
بگفت آمد آن صفدر و کینه خواه ...
... چو شد منهزم بی کرانه سپاه
سپاه یمنشان گرفتند راه
به تاراج دادند همواره روی ...
... که از حد بیرون بدش مال خویش
همیشه دو چشمش سوی راه بود
همیشه دلش سوی گلشاه بود ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
... بخواند آن زمان باب گلشاه را
بگفت و نمودش بدو راه را
که گرمال خواهی ودیهیم و تخت ...
... بدو به زنی ده تو گلشاه را
مر آن عاشق زار و گم راه را
ز شامی مگرشاد و خرم شود ...
... هلال ایچ گونه ندادش جواب
کی چونان همی دید راه صواب
چو مردم ز مجلس پراگنده گشت ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام
... برون برد گلشاه دلخواه را
بپیمود بر مهر او راه را
چو گلشاه دلخسته زی شام شد ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۳ - زاری کردن ورقه
... بگفتا به جمله ازین جایگاه
بسوی یمن باز گیرید راه
مرا مال بابست از بهر یار ...
... گذارید از بهرم این جایگاه
شما باز گردید و گیرید راه
چو از کار او آگهی یافتند ...
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم
... کنون سوی شامست گلشاه تو
حقیقت نمودم به تو راه تو
و گر استوارم نداری برین ...
... پدیرفت بسیار منت ازوی
کجا دید راه سلامت ازوی
گشاد آن زمان ورقه مستمند ...