حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳
... دل بس که هوای سر آن زلف دو تا داشت
از رنگ تو صحرا ورق لاله به خون شست
وز بوی توگل خرقه صدپاره قبا داشت ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳
... نمی بایست یوسف از چه کنعان برون آید
به محشر کشته شمشیر ناز لاله رخساران
چو گل خونین کفن از عرصه میدان برون آید ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۵
... صفیر زاغ با گلبانگ بلبل برنمی آید
به صحرا گر نمایی چهره رو پنهان کند لاله
به گلشن گر گشایی زلف سنبل برنمی آید ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶
... خون می رود ز دیده ما دل شکستگان
از شیشه شکسته می لاله گون رود
عطار زلف او چه کند با دماغ من ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷
... گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹
... آیینه صفت محو سراپای تو باشد
سرهای سران ناصیه لاله عذاران
خاک قدمی کآبله فرسای تو باشد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸
... هر برگ از بهار دگرگیرد آب ورنگ
از خون دیده چهره مرا لاله گون شود
عمری که هست مایه آزادگی حزین ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳
... جنون بر آتشم زد طرف دامان
ز داغ لاله ام صحرا بسوزد
حزین آبی حریف آتشم نیست ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰
... صیدی که شد ز یاد تو غافل به خون تپد
ترسم ز گریه من دیوانه لاله سان
در موج خیز بادیه محمل به خون تپد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹
... چو آمدی ز رخت باغ سرخ رو گردید
ز رفتنت به کف لاله داغ می ماند
من از حریص شرابی کفم تهی ست حزین ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶
در دل غم آن لاله عذار است ببینید
این باده که بی رنج خمار است ببینید ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷
... به طرف باغ بساط زمردی فکنند
ز لاله برهمن خاک طیلسان گیرد
به دوش نامیه دیبای بهمنی فکنند ...
... نشان نکهت گل گرد کاروان گیرد
چو آفتاب زند خیمه لاله در هامون
سحاب بر سر کهسار سایبان گیرد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳
... جگر خویش فشردند و به ساغر کردند
لاله سان سوختگان تو چو پیمانه زدند
دل ارباب وفا بر سر هم ریخته است ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵
... عاشقان را نرسد غیرگل داغ چو شمع
آتشین لاله درین بزم به دستار زدند
حال جان سوختگان سوخته جانان دانند ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴
... نبود به غیر سینه خونین دلان حزین
دشتی که لاله اش جگر داغدار بود
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶
امشب که از فروغ رخش لاله داغ بود
شبنم سپند مجمر گلهای باغ بود ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۷
... سزدگر بیستون نازد به بازو عشق ظالم را
کدامین لاله رنگین تر ز خون کوهکن دارد
نمی آید حزین از دست من کار دل نازک ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰
... ز گلزار محبت چون روم با کیسه خالی
به جیب از گل عذاران لاله داغ حسرتی دارد
دلم در حلقه زلف تو جمع است از پریشانی ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۳
... یاد تو بس که می گذرد گرم از دلم
چون برگ لاله سینه من داغدار کرد
هرگز خدنگ چرخ ز صیدی خطا نشد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶
... خوش آن خزان زده بلبل که در فراق چمن
ز چاک سینه خود گشت لاله زار کند
سپهر با همه سامان ترکتاز حزین ...