دل بی جهت شکایتی از روزگار کرد
هر کار کرد، یار فراموشکار کرد
از وعدهٔ وصال، غم از دل نمی رود
نتوان به بوی باده علاج خمار کرد
گل گل شکفت داغ تو از دامن دلم
این دشت برق تاخته آخر بهار کرد
می کرد کاش چارهٔ بی تابی مرا
مشّاطه ای که زلف تو را تابدار کرد
از دل نمی رود به وصال ابد برون
خونی که در دلم ستم انتظار کرد
با بی قراری دل عاشق چه می کند؟
حسنی که آب آینه را موج دار کرد
در دیده بس که برق نگاه تو گرم بود
اشک مرا به دامن مژگان شرار کرد
یاد تو بس که می گذرد گرم از دلم
چون برگ لاله سینهٔ من داغدار کرد
هرگز خدنگ چرخ ز صیدی خطا نشد
این حلقهٔ کمان چقدرها شکار کرد
موج تبسّم خوش آن غنچه لب حزین
داغ دل مرا گل صبح بهار کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از اضطراب و درد ناشی از عشق و جدایی صحبت میکند. شاعر شکایتی از روزگار دارد که یار فراموشکارش به او توجهی نمیکند. او از وعده وصال و تسکین غمها ناامید است و میگوید هیچ چیزی نمیتواند به او آرامش بدهد. داغ عشق در دلش باقی مانده و دلش به یاد یار میتپد. تصاویر زیبایی از طبیعت و احساسات در این شعر وجود دارد که تأثیر آن عشق و انتظار را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر به زیباییهای یاد یار اشاره میکند که همچنان در دلش زندهاند و موجب داغداری او شدهاند.
هوش مصنوعی: دل بدون دلیل از زندگی نالید و هر کاری که انجام داد، دوستش او را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که از ناامیدی از دیدار محبوب به دل نشسته، با هیچ بویی از شراب هم قابل درمان نیست.
هوش مصنوعی: گلها در باغ شکوفه زدند و یاد تو در دلم مانند داغی عمیق وجود دارد. این دشت که سرشار از زیبایی است، در انتهای بهار به زندگی و نشاط رسیده است.
هوش مصنوعی: ای کاش کسی بود که بتواند برای آرامش بیتابی من کیفی بیابد، همانطور که آرایشگری زلفهای تو را با زیبایی تمام حالت میدهد.
هوش مصنوعی: احساسات عمیق و دردناک در دل باقی میمانند و هرگز فراموش نمیشوند، حتی اگر به وصال و پیوندی ابدی برسیم. خونی که به خاطر انتظار و حسرت در دل به جوش آمده، هرگز فراموش نمیشود.
هوش مصنوعی: دل پر از التهاب و بیتابی عاشق، چه اتفاقی را رقم میزند؟ زیبایی خاصی که به سبب آن، سطح آرام آب آینه، مبدل به موجهای ریز میشود.
هوش مصنوعی: در چشمانم چنان درخشش نگاه تو وجود داشت که اشکهایم را به دامن مژگانم میسوزاند و میریخت.
هوش مصنوعی: یاد تو به قدری در قلبم میگذرد که مانند برگ لاله، دل من را داغ کرده است.
هوش مصنوعی: هرگز تیر چرخ به هدفی اشتباه نخورده است؛ این کمان چقدر شکارهای ارزشمندی به دست آورده است.
هوش مصنوعی: خندهای دلنشین از آن گل کوچک غمگین، دل آتشین من را مانند گلهای صبح بهاری سرشار از نشاط کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد
با روزگار کار من اندر شمار کرد
دیدم شمار و بوسه ندیدم همی به چشم
بی می مرا از آنچه ندیدم خمار کرد
گفتم که بوسه دادی لختی نگار من
[...]
بانوی تاجدار مرا طوقدار کرد
طوق مرا چو تاج فلک آشکار کرد
چون پیر روزه دار برم سجده، کو مرا
چون طفل شیر خوار عرب طوقدارکرد
تا لاجرم زبان من از چاشنی شکر
[...]
ای آنکه روزگار ترا اختیار کرد
وز اختیار او همه خلق افتخار کرد
سرسبز شد بزرگی چون سرو تا خدای
دست ترا گشاده چو دست چنار کرد
آنی که باره عزم تو از گرد باد ساخت
[...]
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
از کاینات ذات تو را اختیار کرد
نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت
کایزد رسوم دولت تو آشکار کرد
اول تو را یگانه و بی مثل آفرید
[...]
بر هر زمین که مردم چشمم گذار کرد
آنرا ز آرزوی رخت لاله زار کرد
از اشک من بضاعت یا قوت و لعل برد
هر صبح دم که قافلۀ شام بار کرد
چشمم چو زنده دید مرا در فراق تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.