گنجور

 
۵۴۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۲۰

 

... غافل شود ز حق به تماشا رود کسی

دامان خشک موج ز دریا نمی برد

پاک از گنه چگونه ز دنیا رود کسی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۲۴

 

... آهو به گرد من نرسد در دوندگی

دریا به جای قطره ز نیسان گهر گرفت

نقصان نکرده است کسی از دهندگی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۲۸

 

... آفاق را گرفت سلیمان به خاتمی

دریا به سوز سینه عاشق چه می کند

خورشید سیر چشم نگردد به شبنمی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۴۳

 

... در دست توست گوهر شهوار چون صدف

با جان بی نفس سوی دریا چه می روی

در زلف توست جای تماشا هزار جا ...

... سرمایه نجات بود توبه درست

با کشتی شکسته به دریا چه می روی

با خرمنی که خوشه پروین در او گم است ...

صائب تبریزی
 
۵۴۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۴۵

 

... تا چون حباب تخت نسازی ز تاج خویش

بی چشم زخم واصل دریا نمی شوی

تا همچو غنچه تنگ نگیری به خویشتن ...

صائب تبریزی
 
۵۴۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۰

 

... تا کی سخن پوچ دهی عرض به مردم

تا چند ز دریا صدف بی گهر آری

گر ذوق شکستن به تو اقبال نماید ...

صائب تبریزی
 
۵۴۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۵

 

... که آتش را گلستان کرده باشی

برون آرد سر از دریا حبابت

هوا را گر به زندان کرده باشی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۴

 

... من هیچ نمی گویم آخر تو روا داری

صحرا همه دریا شد از آب عقیق تو

این سوخته را آخر لب تشنه چرا داری ...

صائب تبریزی
 
۵۴۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۵

 

... با خویش اگر داغی در زیر کفن داری

تا نگذری از دعوی چون موج درین دریا

دایم ز رگ گردن در حلق رسن داری ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۹

 

... می خورد بر یکدگر بی اختیار

چون کف دریا دو دستم یللی

شیشه را بر طاق نسیان نه که من ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات ترکی » غزل شمارهٔ ۷

 

... ایلیوپدور نقطه خالین منی پرگار سیز

یوخسا دریا اوزره هر بیر قطره نین دورانی وار

گز دیریرلر ال به ال داغین کونوللر پاره سی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رضا(ع)

 

... می دهد او را به هر شکلی که می خواهد قرار

حاصل دریا و کان را گر به محتاجی دهد

شق شود از جوش گوهر آسمان ها چون انار

می شود گوهر جواهر سرمه در جیب صدف

در دل دریا شکوه او نماید گر گذار

راز سرپوشیدگان غیب بر صحرا فتد ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح شاه عباس دوم و تهنیت ورود او به اصفهان

 

... دیدن شه کرد عالم را ز مطلب کامران

جوهر تیغ شجاعت ابر دریای کرم

سایه لطف خدا عباس شاه نوجوان ...

... مور را ملک سلیمان در نمی آید به چشم

تا جهان را همت دریادلش شد میزبان

تا همای دولت او شهپر نصرت گشود ...

... ابر نیسان سخایش چون گهرریزی کند

چون صدف دریادلان را باز می ماند دهان

پای فیلان سایه دست حمایت می شود ...

... هست با فرماندهی در شرع از فرمانبران

کشتی کاغذ ز دریا سالم آید بر کنار

گر معلم سازد از فرمان حفظش بادبان ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شاه عباس دوم و تاریخ اتمام بنای تالار عالی قاپو

 

... بس که شد معمور در ایام عدل او جهان

خون عرق کرده است از شرم کف دریا دلش

نیست مرجان این که گردیده است از دریا عیان

چون جواب تلخ بی منت به سایل بحر را ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در صفت گرما و مدح شاه عباس دوم

 

... گرم شد می آنچنان در سینه ساغر که شد

بادبان کشتی دریای آتش هر حباب

سنگها از بس ملایم گشت چون می از حریر ...

... گر به خاطر بگذراند سهم تیغش را عقاب

کشتی نوح است در دریای رحمت جلوه گر

بر کف دریا مثالش جام لبریز شراب

عطسه مغز نافه را خالی کند از بوی مشک ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح شاه عباس دوم

 

... آب شمشیرش بود از جویبار ذوالفقار

خلق او دریای فیاضی است کز هر موجه ای

عنبر اندازد به جای کف جهان را بر کنار ...

... طاق ابروی جوانمردی نگردید آشکار

گر به دریا سایه تیغ جهانسوزش فتد

پوست اندازند یکسر ماهیانش همچو مور ...

... حفظ او تا شد ضعیفان جهان را دیده بان

می کند چون چشم ماهی سیر در دریا شرار

از اشارت می کند دست تماشایی قلم ...

... بخت سبز او ندارد احتیاج مستشار

ابر دستش خون دریا را به جوش آورده است

نیست مرجان این که گردیده است از بحر آشکار ...

... صد هزاران رنگ گل ظاهر شد از هر نوک خار

دامن دریای اخضر شد ز شادابی چمن

ماهی سیمین شد از سیم شکوفه جویبار ...

... کز طرب شد پایکوبان سرو دست افشان چنار

از شکوه باغ دریایی پر از گوهر شده است

هر رگ شاخی رگ ابری است مرواریدبار ...

... روز و شب از تردماغی چون صدای آبشار

ابرها مستغنی از آمد شد دریا شدند

از طراوت شد جهان خاک از بس آبدار ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح شاه عباس دوم

 

... همت او برتر و خشک جهان ابقا نکرد

گشت کان در عهد او دریا و دریا گشت کان

بیضه اسلام ازو شد چون فلک محکم اساس ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)

 

... نوش این غمخانه را چاشنی زهر فناست

ساحلی گر دارد این دریا لب گورست و بس

هست اگر کامی درین ویرانه کام اژدهاست ...

... تا قیامت سجده گاه خلق مهر کربلاست

خاک این در شو که پیش همت دریا دلش

زایران را پاک کردن از گنه کمتر سخاست ...

صائب تبریزی
 
۵۴۷۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - درتهنیت ورود شاه عباس دوم از مازندران به اصفهان

 

... گر در دل پلنگ کند خشم او گذار

دریا بود سراب اگر دست اوست ابر

گردون پیاده است اگر او بود سوار ...

صائب تبریزی
 
۵۴۸۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح شاه عباس دوم

 

... چنان که ختم به صاحبقران جهانبانی

سپهر مرتبه عباس شاه دریا دل

که می درخشدش از جبهه فر یزدانی ...

... شود بساط جهان پر ز ماه کنعانی

به عهد حفظ تو دریا چو دیده ماهی

شرار را ز خموشی کند نگهبانی ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۷۲
۲۷۳
۲۷۴
۲۷۵
۲۷۶
۳۷۳