گنجور

 
صائب تبریزی

کشتی تن را شکستم یللی

از حجاب بحر رستم یللی

از لباس خاک بیرون آمدم

نقشها بر آب بستم یللی

شبنم خود را به اقبال بلند

بر گل خورشید بستم یللی

بحر چون ماهی ز فیض پیچ و تاب

همچو موج آمد به شستم یللی

در کشاکش بودم از طول امل

این کمان را زه گسستم یللی

راستی چون تیر خضر راه شد

از کمان چرخ جستم یللی

کیست پیش راه من گیرد چو موج؟

بر میان دامن شکستم یللی

قطره ام از انقلاب آسوده شد

در دل گوهر نشستم یللی

بر دل مجروح از صبح وطن

مرهم کافور بستم یللی

تا نهادم پای بیرون از خودی

شد دو عالم زیردستم یللی

از زمین تن براق بیخودی

برد تا بزم الستم یللی

پنبه کردم ریسمان خویش را

از غم حلاج رستم یللی

چون حباب این قصر بی بنیاد را

یک نفس درهم شکستم یللی

می خورد بر یکدگر بی اختیار

چون کف دریا دو دستم یللی

شیشه را بر طاق نسیان نه که من

از دو چشم یار مستم یللی

من همان مستم که در بزم الست

شیشه ها بر چرخ بستم یللی

کاسه خورشید و جام ماه را

بر سر گردون شکستم یللی

بت پرست از بت پرستی سیر شد

من همان آدم پرستم یللی

این غزل را صائب از فیض سعید

بی تکلف نقش بستم یللی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شاه نعمت‌الله ولی

ترک مستم می پرستم یللی

ساغر باده به دستم یللی

عهد با ساقی ببستم تننا

توبه را دیگر شکستم یللی

مدتی بوده اسیر بند عقل

[...]

حزین لاهیجی

خواست شاهد می پرستم، یللی

آنچه او می خواست هستم، یللی

دست رقصم آستینی بیش نیست

دست یار افشاند دستم، یللی

چون حباب از آه کارم شد درست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه