تا چند مرا از خود ای دوست جدا داری؟
من هیچ نمی گویم، آخر تو روا داری؟
صحرا همه دریا شد از آب عقیق تو
این سوخته را آخر لب تشنه چرا داری؟
من مرکز عشاقم در مهر و وفا طاقم
از توست همه عالم چندان که مرا داری
از شش جهت عالم ما رو به تو آوردیم
ای دلبر بی پروا تو عزم کجا داری؟
بر خاک دگر مگذار غیر از سر خاک من
پایی که ز خون من چون گل به حنا داری
گویند دوا بوسه است بیماری جان ها را
تقصیر مکن زنهار گر زان که روا داری
سامان جمال تو در چشم نمی گنجد
خود نیز نمی دانی در پرده چها داری
آورد به جان ما را هجران ستمکارش
ای مرگ نمردستی، آخر چه بلا داری؟
روشنگر آیینه است فیض نظرپاکان
رخسار خود از صائب پوشیده چرا داری؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس درد و longing (دلتنگی) عاشقانه پرداخته است. شاعر از دوست خود میخواهد تا او را از خود دور نکند و میگوید که دلش به شدت برای او تنگ است. او زیبایی و عظمت دوستش را ستایش میکند و با استعارههایی به توصیف عشق و وابستگی عاطفیاش میپردازد. همچنین به تأثیر جدایی و هجران بر روح و جانش اشاره میکند و از معشوق میخواهد که به او توجه بیشتری داشته باشد و زیباییاش را پنهان نکند. شعر در نهایت، حس ناامیدی و نیاز شاعر به عشق و درک عمیقتر را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ای دوست، تا کی میخواهی من را از خود دور نگهداری؟ من هیچ اعتراضی نمیکنم، اما آیا این رفتار تو درست است؟
هوش مصنوعی: صحرا مانند دریایی پر از آب عقیق شده است، اما با این حال این شخص سوخته و بیچاره چرا هنوز در انتظار آب و آرامش است؟
هوش مصنوعی: من در عشق و محبت محور و مرکز هستم و همه چیز در این دنیا به خاطر توست، هرچند که من را داری.
هوش مصنوعی: ما از هر سمت و سو به سوی تو آمدهایم، ای معشوق بیپروا، تو قصد کجا را داری؟
هوش مصنوعی: بر روی زمین، تنها جای قدمی بگذار که متعلق به قبر من باشد، زیرا تو از خون من رنگ حنا به دست داری و مانند گلی زیبا شدهای.
هوش مصنوعی: میگویند که بوسه دارویی است برای دردهای جان، پس مراقب باش که تقصیری نکن و اگر بر بوسه اجازه میدهی، احتیاط کن.
هوش مصنوعی: زیبایی تو آنقدر زیاد است که در چشمها نمیگنجد و خودت هم نمیدانی که در دل چه رازهایی نهفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی و ظلم معشوق، زندگی ما به تلخی و سختی گذشته است. ای مرگ، تو که در کمین هستی، چرا این همه درد و رنج را به ما تحمیل کردهای؟
هوش مصنوعی: نگاه پاکان همچون روشنیبخش آیینه است؛ پس چرا صورت خود را از صائب پنهان کردهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری
در گور کجا گنجی چون نور خدا داری
خوش باش کز آن گوهر عالم همه شد چون زر
ماننده آن دلبر بنما که کجا داری
در عشق نشسته تن در عشرت تا گردن
[...]
ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا داری؟
سرمست و خرامانی انگیز بلا داری
هردم بدگر صورت ظاهر شوی، ای دولت
گه راه صفا گیری، گه تیغ جفا داری
گه رای کنی، گه رو، گه های کنی، گه هو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.