جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - اثیرالدین ابهری در مدح جمالدین گوید
... زین شورستان شر چه خیزد
از گردش چرخ و سیر اختر
خیرو شر و نفع وضر چه خیزد ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در وصف بنای مدرسه صدر منصور نظام الدین و مدح امیر نور الدین
... سزد خاک تو رشک مشک و کافور
نهادت ایمنست از گردش چرخ
بنایت فارغست از صدمت صور ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - در موعظه حسنه
... مبین ز چرخ بدو نیک زانکه نزد قدر
چه گردش افلاک و چه چرخه حکاک
بلی ز حکمت خالی نباشد اینحرکت ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - در مدح اقضی القضاة رکن الدین صاعد
... وز عز جناب تو شده منقطع اوهام
موقوف مراد تو بود گردش افلاک
مقرون رضای تو بودجنبش اجرام ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - درتوصیف آتش و مدح رکن الدین مسعود
... درخت افکن و خارا گذار و آهن سوز
سپهر گردش و گیتی گشای و قلعه ستان
اساس دوزخ نمرود و باغ ابراهیم ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح حسام الدوله والدین اسپهبد ملک مازندران
... عنصر دولتست پیکر تو
گردش هفت اختر از پی تو
جنبش نه سپهر تا در تو ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - چیستان در مدح رکن الدین
... موم و شکر را دادست امان زاتش و آب
وز هوا گردش بر دامن عصمت ننشست
بر همه خلق سرافراز شود هر که چو سرو ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در شکایت از روزگار
... اشکم گذار بسته بجیحون همیشود
هردم زدن ز گردش گردون مرا بنقد
کم میشود ز عمر و غم افزون همیشود ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸ - تهنیت عید
... همچو لفظ تو پاک و موزون باد
گردش چرخ و سیر اختر او
جمله و بر وفق رای میمون باد ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - مرگ
... لاله جگر سوختست و نرگس غمناک
کس نبرد جان بدر ز گردش ایام
کس نبرد سر برون ز چنبر افلاک ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
وصل تو چو عمر جاودانه است
خوی تو چو گردش زمانه است
در راه قضا رخ تو دامست ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹
... چشم تو نخفت تا بروز روشن
نشگفت گر از گردش چرخ توسن
من خوی تو میگیرم و تو عادت من
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴
... ای خوی بد زمانه آخر تا چند
وی گردش روزگار آخر تا کی
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الاولی - فی الملمعة
... پس ترتیب نظم بگذاشت و دست بدعا برداشت و چون باد بشتافت بسیاری بر اثر وی بدویدم در گرد او نرسیدم بقیت عمر در جستجوی او بودم و بعاقبت از وی اثری ندیدم و خبری نشنیدم معلوم من نشد که پای افزار غربت کجا گشاد و بار کربت کجا نهاد
تا گردش زمانه وارون بدو چه کرد
گیتی چه باخت با وی و گردون بدو چه کرد ...
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثامنه - فی السفر و المرافقة
... معلوم من نشد که سپهرش چه عشوه دارد
وز گردش زمان بکدامین زمین فتاد
بر وی جهان جابر غدار ظلم کرد ...
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف
... معلوم من نشد که کجا رفت پیر اوش
با او چه کرد گردش ایام دی و دوش
وز پس سپید کاری چونش سیاه کرد ...
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة عشر - فی الوعظ
... معلوم من نشد که ز احداث روز و شب
با او چه کرد گردش ایام بلعجب
در جام او چه کرد جهان زهر یا شکر ...
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم
... معلوم من نشد که جهانش کجا فکند
شادانش کرد گردش ایام یا نژند
گیتیش در کدام زمین برگشاد کام ...
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة و العشرون - فی الخریف
... در بستان و باغ از دل پردرد و داغ می نگریست و بدان جماعت آیه انما مثل الحیوة الدنیا می خواند و می گریست خاشع و خایف می گفت ای مسافران مکه وطایف در ازهار و انهار نگرید فقد طافو علیها فانظروا من أمر الله أمره و اختیار وا علی الأذکار ذکره
حکم خداوند بینید و بصنع او نگرید و روی او بیاد آرید و غنیمت شمیرد در غم و شادی ایام منگرید و مخندید و چشم در گردش زمانه مدارید و دل در وی مبندید
در هرج لاله فروردین و گلهای خزان حزین نباشید که چگونه در میآرمند و غمان دل بر یکدیگر می سازند در فراغ ورد با دل پر درد چیزی می خوانند ...
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » خاتمة الکتاب
... گر کار بنیکوی شود چون رویت
اگر این جراحت منفجر نگردد واین آرزو در سینه متحجر نماند آن خود از کردار کار روزگار موعود است واز گردش لیل و نهار معهود
بس سینه کز آسیب تو ای چرخ حرون ...