از طبع تو جزگهر چه خیزد
بالفظ تو جز شکر چه خیزد
استاد جمال الدین در جواب فرماید
با کلک تو از گهر چه خیزد
بالفظ تو از شکر چه خیزد
با پرتو خاطر شریفت
از عکس شعاع خور چه خیزد
بی نام تو از سخن چه آید
بی نامیه ازشجر چه خیزد
در عالم جان و خطه عقل
از نظم تو پاک تر چه خیزد
در معرض لفظ روشن تو
از اختر باختر چه خیزد
چون بحر علوم تو زند موج
از صد صدف دررچه خیزد
وقتی که زشعر دم زنی تو
از سرد ذم سحر دم سحر چه خیزد
چون کوزه زشعر تو گشایند
از نغمه کاسه گرچه خیزد
لفظ خوش تست قوت دلها
از شربت گلشکر چه خیزد
میر سخنی سخن غلامت
به زین زجهان حشر چه خیزد
کان هنری اگرچه گویند
زر باید از هنر چه خیزد
بی زر ز هنر هنر چه آید
بی نم زشجر ثمر چه خیزد
از مردم بی درم چه آید
وز دیلم بی تبر چه خیزد
آنرا که نداد چرخ دولت
از دانش بحر وبر چه خیزد
نادانی و دولت ای برادر
زین دانش بی خطر چه خیزد
زر باید خاک بر سر شعر
زوگرد نخیزد ار چه خیزد
چون شعر در اصل معتبر نیست
زین گفته پر عبر چه خیزد
چون نیست سخن شناس دردهر
پس زین در روغررچه خیزد
در جلوه بنات فکر ما را
زین مشتی کور و کرچه خیزد
آنکسکه شناسد او خود از ماست
ور همچو خودی نگر چه خیزد
وانکس که نداند ارچه خواهد
از جاهل مدح خر چه خیزد
نقدی رایج شناس تحسین
زاحسنت و زماقصر چه خیزد
گیرم که سری شوم زعالم
از عالم سر بسر چه خیزد
از دایره کو همه سر آمد
جز گشتن گرد سر چه خیزد
چون کشتی مانشست بر خشک
زین بحر لطیف تر چه خیزد
چون پی سپر همه جهانیم
زین شعر فلک سپر چه خیزد
بر دوخته چشم باز او را
از قوت بال و پر چه خیزد
بافر چو هماست و استخوانست
خوردش چو سگان ز فرچه خیزد
سرو آمده سایه دار لیکن
از وی چو نداشت بر چه خیزد
صد دست چنار دارد اما
از دست تهی نظر چه خیزد
این چه سخنست هم سخن به
در روی زمین زهر چه خیزد
معشوقه ذلگشا سخن دان
از دلبر سیم بر چه خیزد
دانش طلب از درم چه آید
معنی نگر از صور چه خیزد
بهتر خلف از جهان سخن خاست
از ذختر و از پسر چه خیزد
مرداز هنر آدمیست ور نه
از نسبت بو البشر چه خیزد
فضل و هنر است زینت مرد
از حلقه و از کمر چه خیزد
تن را چو برهنه ماند از علم
از کسوت شوشتر چه خیزد
دل زنده بعلم باید ار نی
از جنبش جانور چه خیزد
جان را بعلوم پرورش ده
ایمرد زخواب وخور چه خیزد
حاصل ز طعام چرب و شیرین
جز ضربت نیشتر چه خیزد
با تازه سخن زر کهن چیست
این رو حست از حجر چه خیزد
وقتی که همی نفس زندصبح
زاختر بسپهر بر چه خیزد
جانی که سخن سزاست طوطی
از همه هدهد تاجور چه خیزد
نرگس که بیافت شش درم سیم
زانش بجز از سهر چه خیزد
از گل که زریست در میاننش
جز خنده دلشکر چه خیزد
جز سوزش و جز گداز و کریه
از شمع و زتاج زر چه خیزد
ایدل دل از ینمقام بگسل
بر خیز کزین مقر چه خیزد
زین منزل پر خطر چه آید
زین گنبد پرگذر چه خیزد
در دهر دو رنگ دل چه بندی
زان صفوت وزین کدر چه خیزد
چرب آخور تست عالم جان
زین شورستان شر چه خیزد
از گردش چرخ و سیر اختر
خیرو شر و نفع وضر چه خیزد
زان دیده دیده دوز بندیش
زین پرده پرده در چه خیزد
از بند چهار و هفت بر خیز
زین مادر و زان پدر چه خیزد
زین خانه چار حد چه آید
زین حجره هفت در چه خیزد
از چاه برآر یوسف جان
زین شاه بچاه در چه خیزد
بر بام فلک خرام یکره
زین گشتن در بدر چه خیزد
دعوی نکنم که این بدیهه است
در شعر زما حضر چه خیزد
خود مبلغ علم و غایت جهد
این بود وزین قدر چه خیزد
گفتم مگرم سخن دهد دست
دانستم کز مگر چه خیزد
بهتر نیکی بدست پیشت
با آنکه زبد بتر چه خیزد
در عهد تو از تعرض شعر
جز سوز جگر دگر چه خیزد
جایی که همی نفس زند مشک
از سوخته جگر چه خیزد
خورشید چو گشت سایه گستر
از ذره مختصر چه خیزد
چون ابر کشید خنجر برق
از ناوک یک شرر چه خیزد
جائی که زره گر است داود
از سلسله شمر چه خیزد
چون مهر کند فلک سوار ی
از چالش لاشه خر چه خیزد
چون اختر جمله دیده آمد
ا زنرگس بی بصر چه خیزد
گرچه ز توأم چنانکه گفتی
کز طبع تو جز گهر چه خیزد
مه یافت نظر زجرم خورشید
بنگر کش از ان نظر چه خیزد
لیکن چو رسد بجرم خورشید
از دایره قمر چه خیزد
گفتم با شارت تو این شعر
وز گفتن این بدر چه خیزد
هم رخصت تست تا بگویی
زین شاعر بی خبر چه خیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی ارزش و اهمیت هنر، سخن و دانش میپردازد و تأکید میکند که هر چیزی که از انسان صادر شود باید از ذات او ناشی شود. شاعر با طرح پرسشهای فنی و فلسفی به این نکته اشاره میکند که در absence از ویژگیهای خاص (مانند دانش، هنر و خلاقیت) چیزی ارزشی نخواهد داشت. او به مثالهای مختلفی اشاره میکند که نشاندهنده پیوند میان انسان و ویژگیهای اوست و از این طریق تأکید میکند که بدون علم، هنر یا حسن بیان، تنها چیزی که باقی میماند، بیارزشی است. در نهایت، این شعر به آگاهی و دانش به عنوان نظمدهنده زندگی انسانها تأکید میکند و از ضرورت وجود چیزهای ارزشمند در زندگی سخن میراند.
هوش مصنوعی: از طبیعت تو جز زیبایی و گوهر نمیتواند بیرون بیاید و از زبان تو جز شیرینی و شکر نمیتواند جاری شود.
هوش مصنوعی: با نیرنگ تو از گوهر چه نتیجهای به دست میآید؟ با کلام تو از شیرینی چه حاصل میشود؟
هوش مصنوعی: با نور دل پربارت، چه چیزی از تابش خورشید به وجود میآید؟
هوش مصنوعی: بی نام تو سخن و کلام بیمعنا میشود، همانگونه که بینام درختی، ثمری ندارد.
هوش مصنوعی: در جهان روح و قلمرو عقل، چیز پاکتر و منظمتری از وجود تو پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: از بیان واضح و روشنت، چه چیزهایی درباره ستارههای غربی پدید میآید؟
هوش مصنوعی: وقتی که دریاچه دانش تو به جوش و خروش میآید، از هر گوشهاش جواهراتی باارزش پدیدار میشود.
هوش مصنوعی: وقتی تو از شعر گفتن شروع میکنی و از چیزهای ناخوشایند نام میبری، در زمان صبح زود چه چیزی میتواند به وجود بیاید؟
هوش مصنوعی: وقتی که کوزه از شعر تو پر شود، نغمهای از آن بیرون میآید، حتی اگر صدای آن بلند باشد.
هوش مصنوعی: چرا که کلمات زیبا و دلنشین موجب قوت و دلگرمی انسانها میشود، مانند تأثیر شیرینی شربت گل که احساس خوشایندی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، گفتهای از من باارزشتر است که از تمام دنیا و روز قیامت هم چیزی به دست نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: هنر اگرچه گرانبهاترین چیز است، اما از هنر چه چیزی عاید میشود؟
هوش مصنوعی: بدون پول، هنر چه ارزشی دارد؟ و بدون رطوبت، درخت چه میوهای خواهد داد؟
هوش مصنوعی: از کسانی که هیچ چیز ندارند، هیچ توقعی نمیتوان داشت و از کسی که ابزار لازم را ندارد، نمیتوان کاری انتظار کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از دانش و آگاهی بهرهمند نباشد، چرخ فقر و نادانی او را به کجا خواهد برد؟
هوش مصنوعی: ای برادر! نادانی و ثروت چه ارتباطی با هم دارند؟ از این دانش و آگاهی میتوان به راحتی بهرهبرداری کرد.
هوش مصنوعی: اگر شعری از او بیارزد، باید بالای آن خاک بپاشند؛ حتی اگر زمینش را بر سر بگذارند.
هوش مصنوعی: اگر شعر از اساس اعتبار نداشته باشد، از این گفتار پر از عبرت چه نتیجهای میتوان گرفت؟
هوش مصنوعی: وقتی در دنیا هیچ کس را نفهمیده و آگاه به سخن نمییابیم، پس نباید از در بیفایده وارد شویم، هرچند که سعی کنیم.
هوش مصنوعی: در زیبایی دختران، اندیشههای ما از این گروهی که ناتوان و کمشنوا هستند، پرورش مییابد.
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را بشناسد، در واقع از ما و وجود ماست. اگر کسی به خود و ماهیت خودش نگاه کند، به درکی عمیقتر میرسد.
هوش مصنوعی: کسی که نمیداند چه میخواهد، از مدح و ستایش جاهلانه چه عایدش میشود؟
هوش مصنوعی: هیچ انتقادی از زیبایی واقعی نمیتواند کمکی کند، و از ما نیز چیزی جز حیرت نمیتواند سر بزند.
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که من از این دنیای مادی جدا شوم و به دنیای دیگری بروم، از آنجا چه چیزی انتظار میرود؟
هوش مصنوعی: همه چیز از دایرهای که وجود دارد به پایان میرسد، جز این که در گردشی دور سر، چه چیزی میتواند به وجود آید.
هوش مصنوعی: وقتی که کشتی ما بر سطح خشک نشسته است، از این دریای لطیف چه چیزی میتواند بگذرد؟
هوش مصنوعی: ما بزرگترین و قویترین ما در برابر همه چیز هستیم. در این شعر، ستارهها و آسمان نیز به ما نمیتوانند آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: چشمان او به شکل باز و دقیق است و به همین خاطر نمیتواند از قدرت بال و پرش استفاده کند.
هوش مصنوعی: بافر مانند پرندهی هما است و وقتی استخوانی میخورد، مثل سگها از روی زبالهها بلند میشود.
هوش مصنوعی: سرو زیبا و سایهساری آمده، اما او به خاطر نداشتن چیزی خاص، چگونه باید سر بلند کند و به حرکت درآید؟
هوش مصنوعی: درخت چنار دارای صد شاخه و دست است، اما از آنجا که هیچ میوهای ندارد، چه فایدهای میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چه سخنی است که از دل زمین برمیخیزد و دریا از آن متاثر میشود. به عبارتی، سخنانی که از داخل زمین و از عمق وجود برمیخیزند، میتوانند تاثیرات بزرگی داشته باشند.
هوش مصنوعی: عاشق میپرسد که چگونه ممکن است دلبر زیبا و خوشسخن به کسی دیگر توجه کند.
هوش مصنوعی: علم و دانش را از درون خود جستجو کن، زیرا معنای واقعی را میتوان از عمق وجود پیدا کرد و نه از ظاهر و فرمها.
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان از دنیا صحبت کند تا از دختر و پسر چه حاصل شود.
هوش مصنوعی: انسانیت و هنر در وجود انسان نهفته است و اگر این هنر و تواناییها نباشند، چه چیزی از انسانیت میتواند به وجود آید؟
هوش مصنوعی: فضیلت و کارایی، جلوهای از زیبایی یک مرد است، نه زینتهای ظاهری مانند حلقه و کمربند.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان از دانش و علم تهی باشد، مانند کسی است که بدون لباس باقی مانده باشد. در این حالت، چه انتظاری میتوان از او داشت؟
هوش مصنوعی: دل زنده باید به آگاهی و دانش زنده باشد، وگرنه از حرکات جسمی حیوانات چه بهرهای میتوان برد؟
هوش مصنوعی: روح و جانت را با علم و دانش پرورش بده، زیرا از خواب و خوراک، نتیجهای برای تو به دست نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: از خوردن غذاهای خوشمزه و لذیذ، جز درد و رنج چیزی به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: با کلام نو و تازه، ارتباطی به گذشتهی کهنه وجود ندارد. از سنگ و سختی چگونه میتوان چیزی جدید و زنده به دست آورد؟
هوش مصنوعی: وقتی که صبح زود نفس تازهای میکشم، از کجا باید به آسمان نگاه کنم؟
هوش مصنوعی: روحی که به سخن شایسته است، طوطی سایهبان هدهد نمیتواند از عهدهاش برآید.
هوش مصنوعی: نرگس که به زمین بیفتد، هزینهای شش درم دارد و جز از گل سهر به هیچ چیز دیگری نمیرسد.
هوش مصنوعی: از گلی که درونش زیبایی و لطافت وجود دارد، جز شادی و سرور چه چیزی میتواند برآید؟
هوش مصنوعی: از شمع و تاج طلا جز سوختن و ذوب شدن و زشتی چه نتیجهای حاصل میشود؟
هوش مصنوعی: ای دل! از این مقام و موقعیت جدا شو و بلند شو، زیرا از اینجا چه چیزی به دست خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: از این مکان پرخطر چه بهرهای میبرند و از این گنبد پر از تردد چه نتیجهای حاصل میشود؟
هوش مصنوعی: در این دنیا با دو رنگ دل، چه انتظاری از پاکی داریم و از ناپاکی چه نتیجهای میخواهیم؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید مراقب باشد که از چیزهای دنیوی و زودگذر پرهیز کند، زیرا در نتیجه این دلبستگیها، ممکن است به باطن و جان خود لطمه بزند. در واقع، لذایذ دنیوی نمیتوانند به فرد آرامش و قدرت واقعی دهند و تنها شور و شوق زودگذر ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: از چرخش زمان و حرکت ستارهها، چه خوبی و بدی، نفع و ضرری به وجود میآید؟
هوش مصنوعی: از آن چشمی که به بند عشق گرفتار است، چگونه میتواند پردههای مستی را کنار بزند و از این حجاب بیرون بیاید؟
هوش مصنوعی: از قید و بندهای پدر و مادر رها شو و ببین که از این دو چه چیزی به تو رسیده است.
هوش مصنوعی: از این خانه هیچ و هیچ نمیآید و از این اتاق هم خبری نیست.
هوش مصنوعی: یوسف جان از چاه بیرون بیا و به این شاه بگو که در چه حالتی باید به چاه برود.
هوش مصنوعی: بر فراز آسمان، در حالی که دور میچرخم، چه چیزی از این گردشت در فضا به وجود میآید؟
هوش مصنوعی: من ادعایی ندارم که این شعر به خودی خود یک حقیقت روشن است؛ در زمان ما چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد.
هوش مصنوعی: این شخص به اندازهای بر علم و تلاش خودش تأکید دارد که از این میزان سرمایهگذاری، انتظار نتایج بزرگ و مثبتی دارد.
هوش مصنوعی: گفتم شاید سخنی بگوید که باعث آگاهیام شود، اما دانستم که از چه چیزی به وجود میآید یا چه نتیجهای خواهد داشت.
هوش مصنوعی: بهتر است که با مهربانی و خوبی عمل کنی تا اینکه با بدی و زشتی کار کنی، چون از بدی هیچ چیز خوبی به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: در زمان تو، از شعرهای من جز درد و سوز دل نتیجهای دیگر برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: در جایی که دل آدمی از درد و رنج آکنده است، چگونه میتواند بوی خوشی به مشام برسد؟
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید به طور کامل درخشید و نورش را به همه جا پخش کرد، از یک ذره کوچک چه نتیجهای حاصل میشود؟
هوش مصنوعی: وقتی که ابر مانند یک خنجر به سمت آسمان میخورد، از لبههای آن یک شعله جرقهمانند به وجود میآید.
هوش مصنوعی: جایی که داود، در لباس پادشاهی و قدرت قرار دارد، چه انتظاری میتوان از شمر که بین او قرار دارد داشت؟
هوش مصنوعی: زمانی که بخت و قسمت به کسی روی خوش نشان دهد، هیچ چیز از چیزهای بیارزش و بیفایده نمیتواند مانع پیشرفت او شود.
هوش مصنوعی: وقتی همه ستارهها در آسمان نمایان شوند، دیدن آنها برای کسی که نابینا است، فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: هرچند که تو گفتهای از وجود تو فقط چیزهای گرانبها و ارزشمند به وجود میآید،
هوش مصنوعی: ماه به من نگاهی انداخت، پس خورشید را تماشا کن که از این نگاه چه زیبایی و روشنی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: اما زمانی که خورشید به خاطر اشتباهی که مرتکب شده، از دایرهی قمر خارج شود، چه نتیجهای به دنبال خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: گفتم با خوشحالی تو، این شعر چه فایدهای دارد و از گفتن این موضوع چه نتیجهای به دست میآید؟
هوش مصنوعی: تو اجازه داری که از این شاعر ناآگاه چیزی بگویی و به او نشان دهی چه نتایجی به دست میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از طبع تو جزگهر چه خیزد
بالفظ تو جز شکر چه خیزد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.