گنجور

 
۵۲۶۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۵

 

جنونم دشت پیما شد کن ای مجنون حذر از من

بیابان داغها چون لاله دارد بر جگر از من

من آن صیدم که خاطرجویی صیاد می سازم ...

سیدای نسفی
 
۵۲۶۲

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۹

 

... به رقص آورده چون فرهاد و مجنون کوه و صحرا را

گل داغ جنون من نسیم لاله زار من

چه روی آتشین است این چه قد شعله خیز است این ...

سیدای نسفی
 
۵۲۶۳

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۰

 

... می کشم شرمندگی از میهمان خویشتن

شکوه از خوان فلک ای لاله پیش من مکن

می خورم من هم به خون تر کرده نان خویشتن ...

سیدای نسفی
 
۵۲۶۴

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۵

 

... بخیه بر لب دارم از چین جبین خویشتن

داغ همچون لاله دارد آرزوی دل مرا

سوختم از آتش پهلونشین خویشتن ...

سیدای نسفی
 
۵۲۶۵

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳

 

غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به داغ من

ز شب تا روز بی پروانه می سوزد چراغ من ...

... مشبک گشته همچون خانه زنبور داغ من

غلط کردم علاج خویش جستم از تو ای لاله

تو هم چون گل نهادی داغ بر بالای داغ من ...

... شود از آب یک سرچشمه چندین کشتها حاصل

رساند لاله و گل نسبت خود را به داغ من

ز دوران آنقدر ای سیدا آزردگی دارم ...

سیدای نسفی
 
۵۲۶۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

... ندارد طاقت صاحب هنر هم پیشه عاجز

به صحرا لاله ها رفتند از سودای داغ من

سیه پوشیده شبها ماه من عزم کجا داری ...

سیدای نسفی
 
۵۲۶۷

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۹

 

... آتش فتاده در دل هر خرمن است ازو

گردون که دامنش ز شفق گشته لاله زار

رخساره اش چو برگ گل سوسن است ازو ...

... دور ستاره سوخته گلخن است ازو

این داغها که بر جگر لاله مانده است

ای سیدا به جان فگار من است ازو

سیدای نسفی
 
۵۲۶۸

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱

 

... ز عندلیب به گوشم رسد نوا بی تو

فرو رفتن تو شده غنچه خسپ لاله و گل

نکرده است چمن سینه بر هوا بی تو ...

... خورم ز گردش افلاک پیش پا بی تو

مرا اگر به تماشای لاله زار برند

بود به دیده من دشت کربلا بی تو ...

... نهاده اند چو گل سینه بر هوا بی تو

به سیدا نظر ای لاله رو نمی سازی

گرفته چهره او رنگ کهربا بی تو

سیدای نسفی
 
۵۲۶۹

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۶

 

پیچیده با نگاهم از سیر باغ بی تو

از سینه ام چو لاله گل کرده داغ بی تو

پروانه ام نشسته بیرون در چو کوران ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۰

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۸

 

پریده رنگ ز گلها و لاله بی تو

شدست خشک دهان پیاله ها بی تو ...

... به روی باغ بود سبزه نیش زهرآلود

شدست چشمه خون داغ لاله ها بی تو

ستاده اند به یکجا چو آهوی تصویر ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۱

 

آمد بهار و رونق گلهای باغ کو

بر سبزه ها طراوت و بر لاله داغ کو

مرغان کشیده اند سر خود به زیر بال ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۲

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

آمد بهار و فیض نسیم بهار کو

گل کرد داغ بر جگر و لاله زار کو

ای بوی پیرهن چه خبر از عزیز مصر ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۳

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵

 

آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو

در صحن بوستان گل و بر دشت لاله کو

گل کرده غنچه و قفس از جوش نوبهار ...

... ای سیدا ز عشق نشانی به دهر نیست

داغی که بود بر جگر ما و لاله کو

سیدای نسفی
 
۵۲۷۴

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵

 

... بهر نظاره رخ جانان برآمده

هر برگ لاله یی ز دل پاره کیست

از دست داغ من به بیابان برآمده ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۵

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲

 

... تو که محجوب تر از غنچه باغ آمده ای

لاله زاری که دلم داشت خزان ساخته ای

بهر غارتگریی گلشن داغ آمده ای ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۰

 

در دلم افتاده همچون لاله داغ تازه ای

خانه ام گردیده روشن از چراغ تازه ای ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۷

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴

 

... جوش بهار خانه بلبل خوش آمدی

از خون عاشقان شده کوی تو لاله زار

ای ارغوان ز کشور کابل خوش آمدی ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۸

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵

 

... چشم و چراغ شام غریبان خوش آمدی

چون برگ لاله داغ مرا تازه ساختی

ای شاخ گل به سیر گلستان خوش آمدی ...

سیدای نسفی
 
۵۲۷۹

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸

 

... چو دیدی مشکل من بر خود آسان کردی و رفتی

کشیدی دامن خود از کفم ای لاله روی من

مرا چون داغ آتش در گریبان کردی و رفتی ...

سیدای نسفی
 
۵۲۸۰

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۴

 

... بشوی ای آرزو دست از طمع نم نیست در جویی

به پای لاله و گل روزگاری غنچه گردیدم

بزدم از گلستان جهان ای سیدا بویی

سیدای نسفی
 
 
۱
۲۶۲
۲۶۳
۲۶۴
۲۶۵
۲۶۶
۳۶۲