گنجور

 
۴۸۱

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح صاحب نظام الملک ابو جعفر محمدبن عبدالمجید

 

... به بی زری شده زین چرخ مهره سای جهان

در آشنایی این چرخ موج زن کم کوش

که غرقه گشته نمیرد در آشنای جهان ...

سید حسن غزنوی
 
۴۸۲

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - در مدح مجدالملک حسن احمد گوید

 

... حالا چه حاجت است بیا ای عدو به خواه

بازنده گشت و موج زد و قصد اوج کرد

ابر سخا و بحر عطا و سپهر جاه ...

سید حسن غزنوی
 
۴۸۳

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در تهنیت باغ همایون و مدح بهرام شاه گوید

 

... طایر چتر فلک سای تو میمون آمده

جرعه آخر ز جودت موج بحر انگیخته

پایه اول ز قدرت اوج گردون آمده ...

سید حسن غزنوی
 
۴۸۴

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷

 

... سرگشتگی است مصلحت ذره در هوا

و آنجا که بحر نامتناهیست موج زن

شاید که پشه می نکند قصد آشنا ...

سید حسن غزنوی
 
۴۸۵

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

... دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت

اشک من موج زد و نقش تو از دیده نشست

زشت نقشی بود ار جسم تو نشناسم خوب ...

سید حسن غزنوی
 
۴۸۶

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

... دل رفته ز جان نیز جدا می گردیم

آفاق زعافیت همی موج زند

مادر طلب بلا چرا می گردیم

سید حسن غزنوی
 
۴۸۷

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

 

... ای عجب بحری است پنهان لیک چندان آشکار

کز نم او ذره ذره تا ابد موج آور است

صورتی کان در درون آینه از عکس توست ...

عطار
 
۴۸۸

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶

 

... حقا که اگر هرگز یک گل ز چمن خندد

از عکس تو چون دریا از موج برآرد دم

یاقوت و گهر بارد بر در عدن خندد ...

عطار
 
۴۸۹

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶

 

... از چهره او دلم چو دریا شد

دریا دیدی که موج گوهر زد

عطار چو آتشین دل آمد زو ...

عطار
 
۴۹۰

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸

 

... گر تر بکند دریا از چشمه خضرش لب

دایم به نثار او موج گهر اندازد

ور طشت فلک روزی در زر کندش پنهان ...

عطار
 
۴۹۱

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴

 

... عطار به وصف تو چون بحر دلی دارد

کان بحر چو موج آرد سیل گهر انگیزد

عطار
 
۴۹۲

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

... که با عرش معظم در کمر شد

شبی موجی ازین دریا برآمد

از آن وقتی فلک زیر و زبر شد ...

... که تا ترتیب عالم معتبر شد

درآمد موج دیگر آخرالامر

دو عالم محو گشت و بی اثر شد ...

عطار
 
۴۹۳

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶

 

... تا جز تو کسی محرم اسرار نماند

از بس که ز دریای دلم موج گهر خاست

ترسم که درین واقعه عطار نماند

عطار
 
۴۹۴

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵

 

... چون بحر به جای او روان بود

بحری که اگرچه موج ها زد

اما همه عمر همچنان بود ...

عطار
 
۴۹۵

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸

 

... هین که آنجا قسم تو کمتر رسید

صد هزاران موج گوناگون بخاست

دانی از چه موج بحر اندر رسید

چون یکی است این موج بحر مختلف

از چه خاست و از خشک و تر رسید ...

... پس چرا این کامل آن ابتر رسید

قرب و بعد موج چون بسیار گشت

هر زمانی اختلافی در رسید ...

... از بصر آمد نه از مبصر رسید

بحر چون محوست موجش در خطر

بحر را در دیده پا و سر رسید ...

عطار
 
۴۹۶

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰

 

... سیمرغ هوای تو جگرخوار

سودای تو بحر آتشین موج

اندوه تو ابر تند خون بار ...

عطار
 
۴۹۷

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰

 

... عشق دریایی است قعرش ناپدید

آب دریا آتش و موجش گهر

گوهرش اسرار و هر سری ازو ...

... عاقبت بانگی برآمد از دلم

موج ها برخاست از خون جگر

چون از آن حالت گشادم چشم باز ...

عطار
 
۴۹۸

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱

 

... ماتم دوستان مکن رفتن خویشتن نگر

جمله خاک خفتگان موج دریغ می زند

درنگر و ز خاکشان حسرت تن به تن نگر ...

عطار
 
۴۹۹

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳

 

... این مصیبت هر زمانی داشتم

موج می زد درد و زاری چون رباب

گر رگی بر استخوانی داشتم ...

عطار
 
۵۰۰

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴

 

... گر کشتی بقا گرداب منکر یافتم

موج این دریا چرا فوق الثریا نگذرد

خاصه از تحت الثری قعرش فروتر یافتم ...

... باد سردش بادبان و صبر لنگر یافتم

سینه گردون که موجش آتشی زد زآفتاب

روز و شب از رشک این بحرش پر اخگر یافتم ...

عطار
 
 
۱
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۶۳