گنجور

 
۴۶۸۱

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب

 

... چنین فرمود شاهنشاه عالم

که عشقی نو برآر از راه عالم

که صاحب حالتان یک باره مردند ...

نظامی
 
۴۶۸۲

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان

 

... به کم مدت فراغت حاصل آمد

درنگ از بهر آن افتاد در راه

که تا از شغل ها فارغ شود شاه ...

... گلی را باغ و باغی را هلاک است

سلیمان است شه با او درین راه

گهی ماهی سخن گوید گهی ماه ...

نظامی
 
۴۶۸۳

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمین‌بوس

 

... به زرین جام جای جم گرفتی

به آهن چون فراهم شد خزینه

از آهن وقف کن بر آبگینه ...

... بخواهم گفت اگر فرمان دهد شاه

من از سحر سحر پیکان راهم

جرس جنبان هاروتان شاهم ...

... شب افروز ی کنم چون کرم شب تاب

چو دولت هر که را دادی به خود راه

نبشتی بر سرش یا میر یا شاه ...

... به خسرو زادگان پشتت قوی باد

به هر منزل که مشک افشان کنی راه

منور باش چون خورشید و چون ماه ...

نظامی
 
۴۶۸۴

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان

 

... سلیمانیش باید نوبتی دار

هر آن پشه که برخیزد ز راهش

سر نمرود زیبد بارگاهش ...

... بیار این خواجه تاش خویش را یاد

زمین بوسی کن از راه غلامی

چنان گو کاین چنین گوید نظامی ...

نظامی
 
۴۶۸۵

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق

 

... حکیمان این کشش را عشق خوانند

گر اندیشه کنی از راه بینش

به عشق است ایستاده آفرینش ...

نظامی
 
۴۶۸۶

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۶ - شفیع انگیختن خسرو پیران را پیش پدر

 

... ز تو کشتن ز من تسلیم کردن

که برگ هر غمی دارم درین راه

ندارم برگ ناخشنودی شاه ...

نظامی
 
۴۶۸۷

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز

 

... زنخ چون سیب و غبغب چون ترنجی

رخش تقویم انجم را زده راه

فشانده دست بر خورشید و بر ماه ...

نظامی
 
۴۶۸۸

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین

 

... به چشم نیک بینادش نکوخواه

مبادا چشم بد را سوی او راه

چو بر شاه آفرین کرد آن هنرمند ...

... سخن چون گفته شد گوینده برخاست

بسیج راه کرد از هر دری راست

برنده ره بیابان در بیابان ...

نظامی
 
۴۶۸۹

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار دوم

 

... بر آن سبزه چو گل کردند بازی

زده بر ماه خنده بر قصب راه

پرند آن قصب پوشان چون ماه ...

نظامی
 
۴۶۹۰

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم

 

... صبوری در زمان آهنگ در کرد

یکی را زان بتان بنشاند در راه

که هر کس را که بینی بر گذرگاه ...

نظامی
 
۴۶۹۱

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

... چه آیین دارد و جایش کدام است

پرستاران به رفتن راه رفتند

به کهبد حال صورت باز گفتند ...

... بدو بسپرد که این بر گیر و می رو

اگر در راه بینی شاه نو را

به شاه نو نمای این ماه نو را ...

... رخش هم لعل بینی لعل در لعل

و گرنه از مداین راه می پرس

ره مشگوی شاهنشاه می پرس ...

... چو مه تابان و چو خورشید تازان

سخن گویان سخن گویان همه راه

به سر بردند ره را تا وطن گاه ...

نظامی
 
۴۶۹۲

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین

 

... در آن صحرا روان کردند رهوار

و زان صحرا به صحراهای بسیار

شدند آن روضه حوران دل کش ...

... شدند آن اختران بی طلعت ماه

به دیده پیش تختش راه رفتند

به تلخی حال شیرین باز گفتند ...

... چو زان گم گشته گنج آگاه گردم

دیگر ره با طرب همراه گردم

به گنجینه سپارم گنج را باز ...

... نبود ایمن ز دشمن گاه و بی گاه

به کوه و دشت می شد راه و بی راه

رونده کوه را چون باد می راند ...

... نپوشد بر تو آن افسانه را راز

که در راهی زنی شد جادویی ساز

یکی آیینه و شانه درافکند

به افسونی به راهش کرد دربند

فلک این آینه وان شانه را جست ...

... ز سختی شد به کوه و بیشه مانند

شده شیرین در آن راه از بس اندوه

غبار آلود چندین بیشه و کوه ...

... شده در ظلمت آب زندگانی

ز رنج راه بود اندام خسته

غبار از پای تا سر برنشسته ...

نظامی
 
۴۶۹۳

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

... نبود آگه ز بازی های تقدیر

که نتوان راه خسرو را گرفتن

نه در عقده مه نو را گرفتن ...

... دو منزل را به یک منزل همی کرد

قضا را اسب شان در راه شد سست

در آن منزل که آن مه موی می شست ...

... بسا دولت که آید بر گذرگاه

چو مرد آگه نباشد گم کند راه

ز هر سو کرد بر عادت نگاهی ...

... بدان چشمه که جای ماه گشته

عجب بین که آفتاب از راه گشته

چو بر فرق آب می انداخت از دست ...

... سمن بر غافل از نظاره شاه

که سنبل بسته بد بر نرگسش راه

چو ماه آمد برون از ابر مشگین ...

... دو تشنه کز دو آب آزار دیدند

همان را روز اول چشمه زد راه

همین از چشمه ای افتاد در چاه ...

... اگر دل دار من شد کو نشانش

نبود آگه که شاهان جامه راه

دگرگونه کنند از بیم بدخواه ...

... و گر هست این جوان آن نازنین شاه

نه جای پرسش است او را در این راه

مرا به که از درون پرده بیند ...

... که فرمودم که روی از مه بگردان

چو بخت آمد به راهت ره بگردان

کدامین دیو طبعم را بر این داشت ...

... به نومیدی دل از دل خواه برداشت

به دارالملک ارمن راه برداشت

نظامی
 
۴۶۹۴

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین

 

... به حاضر گشتن خسرو نیاز است

چو خسرو در شبستان آید از راه

شما را خود کند زین قصه آگاه ...

نظامی
 
۴۶۹۵

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۷ - ترتیب کردن کوشک برای شیرین

 

... که می کرد اندرو چندان نظاره

جهان آرای خسرو بود کز راه

نظر می کرد چون خورشید در ماه ...

نظامی
 
۴۶۹۶

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور

 

... کمانچه آه موسی وار می زد

مغنی راه موسیقار می زد

غزل برداشته رامش گر رود ...

... همیشه چشم بر ره دل دو نیم است

بلای چشم بر راهی عظیم است

اگر چه هیچ غم بی دردسر نیست

غمی از چشم بر راهی بتر نیست

مبادا هیچ کس را چشم بر راه

کز او رخ زرد گردد عمر کوتاه ...

... به افسون فتنه ای را فتنه کردن

وز آن چون هندوان بردن ز راهش

فرستادن به ترکستان شاهش ...

نظامی
 
۴۶۹۷

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین

 

... اگر شبدیز با ماه تمام است

به همراهیش گلگون تیزگام است

و گر شبدیز نبود مانده بر جای ...

... وز آن جا یک تنه شاپور برخاست

دو اسبه راه رفتن را بیآراست

سوی ملک مداین رفت پویان ...

... ثنا ها کرد بر روی چو ماهش

بپرسید از غم و تیمار راهش

که چون بودی و چون رستی ز بیداد ...

نظامی
 
۴۶۹۸

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - آگاهی خسرو از مرگ پدر

 

... مسلم نیست از سنگش سبویی

چو دربند وجودی راه غم گیر

فراغت بایدت راه عدم گیر

بنه چون جان به باد پاک بربند ...

... لباسی پوش چون خورشید و چون ماه

که باشد تا تو باشی با تو همراه

برافشان دامن از هر خوان که داری ...

نظامی
 
۴۶۹۹

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - گریختن خسرو از بهرام چوبین

 

... و گر نه چون پدر مرد او بمیرد

شما گیرید راهش را به شمشیر

که اینک من رسیدم تند چون شیر ...

... به هر خانه که شد دادش شه انگیز

به صد نیرنگ و دستان راه و بی راه

به آذربایگان آورد بنگاه ...

نظامی
 
۴۷۰۰

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را

 

... شگرفان شور در میدان فکندند

ز چوگان گشته بی دستان همه راه

زمین ز آن بید صندل سوده بر ماه ...

نظامی
 
 
۱
۲۳۳
۲۳۴
۲۳۵
۲۳۶
۲۳۷
۱۰۲۲