چو بر زد بامدادن بور گلرنگ
غبار آتشین از نعل بر سنگ
گشاد از گنج در هر کنج رازی
چو دریا گشت هر کوهی طرازی
دگر ره بود پیشین رفته شاپور
به پیشآهنگ آن بکران چون حور
همان تمثال اول ساز کرده
همان کاغذ برابر باز کرده
رسیدند آن بتان با دلنوازی
بر آن سبزه چو گل کردند بازی
زده بر ماه خنده، بر قصب راه
پرند آن قصبپوشانِ چون ماه
نشاطی نیم رغبت مینمودند
به تدریج اندکاندک میفزودند
چو در بازی شدند آن لعبتان باز
زمانه کرد لعبتبازی آغاز
دگر باره چو شیرین دیده بر کرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد
به پرواز اندر آمد مرغ جانش
فرو بست از سخن گفتن زبانش
بوَد سرمست را خوابی کفایت
گل نم دیده را آبی کفایت
به یاران بانگ بر زد کاین چه حالست
غلط میکرد خود را کاین خیالست
به سروی زان سهی سروان بفرمود
که آن صورت بیاور نزد من زود
برفت آن ماه و آن صورت نهان کرد
به گِل خورشید پنهان چون توان کرد؟
بگفت این در پری برمیگشاید
پری زین سان بسی بازی نماید
وز آنجا رخت بربستند حالی
ز گلها سبزه را کردند خالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، بامداد شورانگیزی توصیف شده که در آن گلهای رنگارنگ به شکوفه درآمده و غباری آتشین بر سنگها نشسته است. در این حال، شاپور به یاد مسیری که پیشتر رفته، مینگرد و دختری زیبا را در پیش رو میبیند. او بیوقفه مشغول بازی با دیگر دختران است. آنها با شادابی و دلنوازی وارد بازی میشوند و زمانه به بازی غنای زیبایی میدهد.
شخصی سرمست در این حال، از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که این یک خیال است. او از سروی زیبا میخواهد که آن دختر را نزد او بیاورد، اما آن دختر به طرز مرموزی ناپدید میشود. در نهایت، آنها از آن مکان میروند و گلها و سبزهها را خالی میکنند.
در این بیت خورشید به اسبی بور و سرخفام تشبیه شده که از نعلش و تاختنش، غبار نور و آتش از سنگ کوه و دشت میجهد.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای از این دنیا، اگر به دقت نگاه کنی، به گنجینهای از رازها برمیخوری. وقتی که دریا بزرگ و وسیع میشود، هر کوهی نیز به نوعی به زیبایی و شکوه خود جلوه میکند.
هوش مصنوعی: شاپور در مسیر جدیدی قدم گذاشته و به جلو میرود، مانند آن دختران بکر و زیبا که شبیه به حوریها هستند.
هوش مصنوعی: شخص دوباره تصویری از ابتدا به وجود آورده و همان نقشی را که قبلاً داشت، بازسازی کرده است.
بازی در اینجا یعنی رقص
یعنی پرند آن زیبارویان از زیر قصب، بر ماه خنده میزد و از ماه درخشانتر بود. (پرند، حریر و ابریشم بینقش است اما در اینجا منظور پوست و سپیدی تن آن ماهرویان است. و قصب پارچهٔ نازک است که آنسوی آن پیداست)
نشاط و رقص ملایمی شروع کردند و به تدریج آنرا گرمتر میکردند.
هوش مصنوعی: وقتی که آن دو بازیگر در بازی فرورفتند، زمانه شروع به بازی کردن کرد.
هوش مصنوعی: او بار دیگر با چشمانی شیرین به تصویر روحانی نگاه کرد.
هوش مصنوعی: مرغ جان او به پرواز درآمد و به خاطر انجام ندادن سخن، زبانش را خاموش کرد.
هوش مصنوعی: شخصی که سرمست است، به خواب میرود و برایش کافی است که گلنرمی را ببیند و آبی که روی آن نشسته است را ببیند.
هوش مصنوعی: او به دوستانش صدا زد که این چه وضعیتی است؟ در واقع، او در اشتباه بود و فکر میکرد که این یک خیال است.
هوش مصنوعی: به سروی زیبا و لاغر گفتند که سریعاً شکل و زیباییاش را به نزد من بیاورد.
هوش مصنوعی: رفت آن چهره زیبا و نورش را در خاک نهان کرد. حالا که خورشید هم پنهان شده، چگونه میتوان آن را پیدا کرد؟
هوش مصنوعی: او گفت که این در، باز میشود و پریای که از این راه میآید، بازیهای زیادی خواهد کرد.
هوش مصنوعی: از آن جا رفتند و اکنون از گلها هیچ خبری نیست و زمین را از سبزه خالی کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.