گنجور

 
۴۴۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶۴

 

... دیده روشندلان را پرگهر دارد هنوز

چشم شبنم در هوای لاله زارش می پرد

دامنی از دامن گل پاک تر دارد هنوز ...

صائب تبریزی
 
۴۴۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷۴

 

دشت بیرون نامده است از ماتم مجنون هنوز

داغها از لاله دارد سینه هامون هنوز

دامن از خون شفق صبح قیامت پاک کرد ...

صائب تبریزی
 
۴۴۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۵

 

لاله داغ است ازان عارض گلفام هنوز

سرو را قامت او می دهد اندام هنوز ...

صائب تبریزی
 
۴۴۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۸

 

... اسیر دایره رنگ تا به کی باشم

دلم چو لاله سید شد ازین سرای مجاز

بپوش خرقه عریان تنی ز حضرت عشق ...

صائب تبریزی
 
۴۴۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹۹

 

... زمین شده است چو افلاک بیقرار امروز

ز جوش لاله و گل کز رکاب می گذرد

پیاده جلوه کند در نظر سوار امروز ...

... توان کشید به آغوش چون نگار امروز

ز جوش لاله و گل خار بر سر دیوار

شده است همچو رگ لعل آبدار امروز ...

... اگر بود اثری ظاهر از غبار امروز

ز لاله جوش خم باده می زند کهسار

شراب لعل برآید ز چشمه سار امروز

چراغ لاله گره کرده دود را در دل

که بی صفا نشود بزم نوبهار امروز ...

صائب تبریزی
 
۴۴۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۸

 

... از شوق دست یار جهیدن گرفت باز

از لاله دشت دام تماشا به خاک کرد

دل از سواد شهر رمیدن گرفت باز ...

صائب تبریزی
 
۴۴۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱۰

 

باشد ز زلف آن رخ چون لاله بی نیاز

از دامن است شعله جواله بی نیاز

ماه تمام رابه معرف چه حاجت است

آن حسن کامل است ز دلاله بی نیاز

از خط گزیر نیست رخ همچو ماه را ...

... حاجت به خلق سوخته جانان نمی برند

از مرهم است داغ دل لاله بی نیاز

این شکر چون کنم که لب تشنه مرا ...

صائب تبریزی
 
۴۴۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱۹

 

... این نافه که ازناف ختن می سد امروز

ز آغوش وداعی که گل و لاله گشوده است

پیداست که گلچین به چمن می رسد امروز ...

صائب تبریزی
 
۴۴۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۶

 

... می شود شمع امیدش روشن از باد صبا

هرکه در راه طلب چون لاله می سوزد نفس

ناله دل زندگی رامانع تعجیل نیست ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۰

 

... بیشتر تاریکی این خانه از جام است وبس

سیرنرگس زار چشم لاله رویان کرده ام

پرده شرم وحیادر چشم بادام است وبس ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۳

 

... عرق شرم به صد چشم نگهبان تو بس

لاله زاری شود از نامه سیاهان گرخاک

همه را شبنمی از قلزم احسان تو بس ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۵

 

... چون نسوزد جگر سنگ به نومیدی من

روی گردانده زمن لاله عذاری که مپرس

کرده ام عهد که کاری نگزینم جز عشق ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷۱

 

... از دل پرشکوه این بی زبان غافل مباش

از خرام توست آب روشن این لاله زار

از شهیدان خود ای سرو روان غافل مباش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸۰

 

شمع بر خاک شهیدان گر نباشد گو مباش

لاله در کوه بدخشان گر نباشد گو مباش

سبزه تیغ تو می باید که باشد تازه روی ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۶

 

... هرکه از همصحبتان دارد می گلگون دریغ

میشود چون لاله خون مرده میدر ساغرش

کشتی هرکس درین دریای پرشورش فتاد ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۷

 

... چون سبو هرکس کند بالین زدست خشک خویش

ازشراب لاله گون ریزند گل دربسترش

شمع من در هر که آتش می زند پروانه وار ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۸

 

... عشق هر کس را نهد بر چهره خال انتخاب

همچو داغ لاله ریزد طشت آتش برسرش

تیغ او خوش بی محابا می رود در خون ما ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۹

 

... می شوم باریک در زلف سخن می جویمش

لاله رخساری که جنت تشنه دیدار اوست

درحریم غنچه گل پیرهن می جویمش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰۱

 

... پیرهن را چون قبا از سینه چاکان می کند

از شراب لاله گون چون شاخ گل بالیدنش

هیچ کس یارب هدف تیر هوایی را مباد ...

صائب تبریزی
 
۴۴۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰۷

 

... شبنم گستاخ رابنگر چه برد از بوستان

ازوفای لاله رویان دیده روشن بپوش

در غبار دل نهانم چون چراغ آسیا ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۲۰
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۲۲۴
۳۶۲