گنجور

 
صائب تبریزی

در سر زینت خودآرا می رود آخر سرش

حلقه فتراک طاووس است از بال و پرش

هرکه دارد خرده خود از نواسنجان دریغ

همچو گل در هفته ای می ریزد از هم دفترش

چون سبو هرکس کند، بالین زدست خشک خویش

ازشراب لاله گون ریزند گل دربسترش

شمع من در هر که آتش می زند پروانه وار

رنگ عشق تازه ای می ریزد ازخاکسترش

روزن آهی شود هرموی براندام او

هرکه باشد عود خام آرزو در مجمرش

سوخت هرکس را که داغ آتشین رخساره ای

پرده دار اخگر خورشید شد خاکسترش

گر چنین از زنگ می آید برون آیینه ام

چشم می بازد به اندک فرصتی روشنگرش

می کند چون موی آتشدیده مشق پیچ و تاب

رشته زنار ازشرم میان لاغرش

بیضه اسلام گردید آن سنگین ز خط

همچنان صلب است دربیداد چشم کافرش

دولت دنیا نگردد جمع صائب با حضور

شمع می لرزد تمام شب به زرین افسرش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

کیست شیخ الوقت تا فریاد دارم بر درش

زان که خلقی در ضلالت برد زلفِ کافرش

آن که گر یک بوسه با بادِ صبا هم ره کند

در خروش آید نباتِ مصر و شهد از شکّرش

وان که از رویِ شرف لؤلؤیِ لالا در صدف

[...]

ابن یمین

چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش

وز پرند آل دائم گرته ئی اندر برش

هست سرخی باد سار و تنگ چشم و سخت دل

وز لباس آل عباس است اکثر بسترش

همچو بیماریست مزمن لیک گر میلش بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
جامی

آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش

همچو شاخ گل که باشد خلعت از نیلوفرش

در کبودی فلک چون او مهی پیدا نشد

کاین چنین باشد لباس آسمانی در خورش

جان فدایت باد ای دربان دمی مانع مشو

[...]

اهلی شیرازی

نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ترش

هرکه در صحرا رآید عقل باشد کمترش

شمع من کاش از سر بیمار هجران بگذرد

کز نظر خواهد شد امشب تا بروز محشرش

بر لب آمد جان بیمارم چه باشد کز کرم

[...]

فضولی

لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش

زد صبا از قهر گلبرگ ترش را بر سرش

پیش خورشید رخت گل را نمی بیند جمال

گر چه می بندد هوا از در شبنم ز یورش

گشت گل پروانه شمع جمالت ای پری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه