هرکه از داغ نهان عشق سوزد پیکرش
آتش ایمن برون میآید از خاکسترش
عشق هر کس را نهد بر چهره خال انتخاب
همچو داغ لاله ریزد طشت آتش برسرش
تیغ او خوش بی محابا میرود در خون ما
حلقه ماتم نگردیده است زلف جوهرش
ازهواداران آن شمعم که بتوان هر سحر
همچو برگ گل پر پروانه رُفت از بسترش
گر چنین آیینهٔ دل از غبار آید برون
زود خواهد شد ید بیضا کف روشنگرش
مستی چشمش به دور خط فزونتر شد، مگر
گَردِ خط بیهوشدارو میکند در ساغرش ؟
نوح اگر کشتی به دریای محبت افکند
در فلاخن مینهد باد مخالف لنگرش
خواب امن و دولت بیدار، آب و آتشند
شمع میلرزد تمامِ شب به زرین افسرش
چون دل صائب خورد آب ازتماشای بهشت؟
تلخیِ چینِ جبین موج دارد کوثرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کیست شیخ الوقت تا فریاد دارم بر درش
زان که خلقی در ضلالت برد زلفِ کافرش
آن که گر یک بوسه با بادِ صبا هم ره کند
در خروش آید نباتِ مصر و شهد از شکّرش
وان که از رویِ شرف لؤلؤیِ لالا در صدف
[...]
چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش
وز پرند آل دائم گرته ئی اندر برش
هست سرخی باد سار و تنگ چشم و سخت دل
وز لباس آل عباس است اکثر بسترش
همچو بیماریست مزمن لیک گر میلش بود
[...]
آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش
همچو شاخ گل که باشد خلعت از نیلوفرش
در کبودی فلک چون او مهی پیدا نشد
کاین چنین باشد لباس آسمانی در خورش
جان فدایت باد ای دربان دمی مانع مشو
[...]
نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ترش
هرکه در صحرا رآید عقل باشد کمترش
شمع من کاش از سر بیمار هجران بگذرد
کز نظر خواهد شد امشب تا بروز محشرش
بر لب آمد جان بیمارم چه باشد کز کرم
[...]
لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش
زد صبا از قهر گلبرگ ترش را بر سرش
پیش خورشید رخت گل را نمی بیند جمال
گر چه می بندد هوا از در شبنم ز یورش
گشت گل پروانه شمع جمالت ای پری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.