گنجور

 
صائب تبریزی

هرکه از داغ نهان عشق سوزد پیکرش

آتش ایمن برون می‌آید از خاکسترش

عشق هر کس را نهد بر چهره خال انتخاب

همچو داغ لاله ریزد طشت آتش برسرش

تیغ او خوش بی محابا می‌رود در خون ما

حلقه ماتم نگردیده است زلف جوهرش

ازهواداران آن شمعم که بتوان هر سحر

همچو برگ گل پر پروانه رُفت از بسترش

گر چنین آیینهٔ دل از غبار آید برون

زود خواهد شد ید بیضا کف روشنگرش

مستی چشمش به دور خط فزونتر شد، مگر

گَردِ خط بیهوش‌دارو می‌کند در ساغرش ؟

نوح اگر کشتی به دریای محبت افکند

در فلاخن می‌نهد باد مخالف لنگرش

خواب امن و دولت بیدار، آب و آتشند

شمع می‌لرزد تمامِ شب به زرین افسرش

چون دل صائب خورد آب ازتماشای بهشت؟

تلخیِ چینِ جبین موج دارد کوثرش

 
 
 
حکیم نزاری

کیست شیخ الوقت تا فریاد دارم بر درش

زان که خلقی در ضلالت برد زلفِ کافرش

آن که گر یک بوسه با بادِ صبا هم ره کند

در خروش آید نباتِ مصر و شهد از شکّرش

وان که از رویِ شرف لؤلؤیِ لالا در صدف

[...]

ابن یمین

چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش

وز پرند آل دائم گرته ئی اندر برش

هست سرخی باد سار و تنگ چشم و سخت دل

وز لباس آل عباس است اکثر بسترش

همچو بیماریست مزمن لیک گر میلش بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
جامی

آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش

همچو شاخ گل که باشد خلعت از نیلوفرش

در کبودی فلک چون او مهی پیدا نشد

کاین چنین باشد لباس آسمانی در خورش

جان فدایت باد ای دربان دمی مانع مشو

[...]

اهلی شیرازی

نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ترش

هرکه در صحرا رآید عقل باشد کمترش

شمع من کاش از سر بیمار هجران بگذرد

کز نظر خواهد شد امشب تا بروز محشرش

بر لب آمد جان بیمارم چه باشد کز کرم

[...]

فضولی

لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش

زد صبا از قهر گلبرگ ترش را بر سرش

پیش خورشید رخت گل را نمی بیند جمال

گر چه می بندد هوا از در شبنم ز یورش

گشت گل پروانه شمع جمالت ای پری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه