گنجور

 
صائب تبریزی

خیره می سازد نظر را در قبا سیمین برش

می نماید در صدف خود رافروغ گوهرش

با وجود خط عذارش ساده می آید به چشم

در صفا مستور چون آیینه باشد جوهرش

خنده می گردد تبسم، لفظ معنی می شود

تا برون می آیداز تنگ لب چون شکرش

سرخ می دارد به سیلی روی ماه مصر را

کوته اندیشی که ریزد برگ گل دربسترش

می کند پروانه را خامش ز حرف خونبها

سرمه دنباله دار شمع ازخاکسترش

هرکه از همصحبتان دارد می گلگون دریغ

میشود چون لاله خون مرده، میدر ساغرش

کشتی هرکس درین دریای پرشورش فتاد

نیست فرقی درمیان بادبان و لنگرش

ازخط تسلیم هرکس می کند گردنکشی

گوی چوگان حوادث می کند دوران سرش

دل بود درسینه اش دایم به مو آویخته

هرکه از تار نفس شیرازه دارد دفترش

هر سبک مغزی که اینجا گردن افرازی کند

در قیامت ازگریبان برنمی آید سرش

در گلستان بی پرو بالی است صائب برگ عیش

وای برمرغی که ریزد در قفس بال و پرش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

کیست شیخ الوقت تا فریاد دارم بر درش

زان که خلقی در ضلالت برد زلفِ کافرش

آن که گر یک بوسه با بادِ صبا هم ره کند

در خروش آید نباتِ مصر و شهد از شکّرش

وان که از رویِ شرف لؤلؤیِ لالا در صدف

[...]

ابن یمین

چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش

وز پرند آل دائم گرته ئی اندر برش

هست سرخی باد سار و تنگ چشم و سخت دل

وز لباس آل عباس است اکثر بسترش

همچو بیماریست مزمن لیک گر میلش بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
جامی

آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش

همچو شاخ گل که باشد خلعت از نیلوفرش

در کبودی فلک چون او مهی پیدا نشد

کاین چنین باشد لباس آسمانی در خورش

جان فدایت باد ای دربان دمی مانع مشو

[...]

اهلی شیرازی

نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ترش

هرکه در صحرا رآید عقل باشد کمترش

شمع من کاش از سر بیمار هجران بگذرد

کز نظر خواهد شد امشب تا بروز محشرش

بر لب آمد جان بیمارم چه باشد کز کرم

[...]

فضولی

لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش

زد صبا از قهر گلبرگ ترش را بر سرش

پیش خورشید رخت گل را نمی بیند جمال

گر چه می بندد هوا از در شبنم ز یورش

گشت گل پروانه شمع جمالت ای پری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه