دشت بیرون نامده است از ماتم مجنون هنوز
داغها از لاله دارد سینه هامون هنوز
دامن از خون شفق صبح قیامت پاک کرد
می تراود از سر خاک شهیدان خون هنوز
گرچه شیرین سبکرو عمرها شد رفته است
شمع روشن می توان کرد از پی گلگون هنوز
نگسلد پیوند روحانی ز دست انداز مرگ
می توان از خم شنید آواز افلاطون هنوز
عشق بر لوح دلم روزی که رنگ داغ ریخت
ساده بود از نفش اختر صفحه گردون هنوز
زان می روشن که در پیمانه خورشید ریخت
عشق آتشدست، می گردد سرگردون هنوز
صائب از اشکی که چشم من نثارش کرده است
می جهد چون برق نبض موجه جیحون هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به وصف داغ و ماتمی میپردازد که هنوز هم در دلها و طبیعت باقیمانده است. دشتها و خاکها تحت تأثیر غمانگیز و زخمهایی هستند که از شهیدان به جا مانده، و هرچند زمان میگذرد، عشق و یاد آنها همچنان در روح و وجود انسانها زنده است. احساسات عمیق و پیوندهای روحانی نمیتوانند به راحتی از بین بروند و هنوز هم آثار عشق و حماسه در زندگی باقیماندهاند. در نهایت، اشکها و احساسات غم و شوق به کمک یاد آن عزیزان، زندگی و نور را در دلها زنده نگه میدارند.
هوش مصنوعی: دشت هنوز از غم مجنون پر است و دردها همچنان در سینه هامون باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از دامن شفق صبح قیامت، خون پاک شده و هنوز هم از زمین شهیدان، خون میجوشد.
هوش مصنوعی: با اینکه شیرینکام و سبکروح از دنیا رفته، هنوز میتوان شمع روشنی را به یاد او روشن کرد و از زیباییهایی که او داشت لذت برد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارتباطات روحانی و عمیق انسانها نمیتوانند به آسانی تحت تأثیر مرگ قرار بگیرند. حتی پس از مرگ، افکار و آموزههای بزرگان مانند افلاطون همچنان در گوشها و دلهای ما طنینانداز هستند و نمیمیرد. در واقع، افکار جاودانه و معنوی قادر به عبور از محدودیتهای مادی و فیزیکی هستند.
هوش مصنوعی: روزی که عشق در دل من نقش بسته بود، هنوز آسمان رنگ و بویی از گرمای آن روز نداشت و همه چیز برایم ساده و روشن بود.
هوش مصنوعی: از شراب روشنی که در پیمانه خورشید ریخته شده، عشق آتشین به وجود آورده است و هنوز هم مستی و سرگشتگی آن ادامه دارد.
هوش مصنوعی: اشکهایی که از چشمانم بر او ریخته میشود، مانند برق در میان تلاطمهای جیحون به حرکت درمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست راهی خنده را بر آن لب میگون هنوز
وانگردیده است از هم غنچهٔ مضمون هنوز
در شب معراج پا بر آسمان بنهاده بود
بار منت می کشد بر دوش خود گردون هنوز
تخم حسرت سبز شد بر خاک ما اما نکرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.