از خدنگ آه پیران ای جوان غافل مباش
چون دم شمشیر از پشت کمان غافل مباش
از فریب صبح دولت ای جوان غافل مباش
خنده شیرست لطف آسمان، غافل مباش
می کند بند گران سیلاب رادیوانه تر
از دل پرشکوه این بی زبان غافل مباش
از خرام توست آب روشن این لاله زار
از شهیدان خود ای سرو روان غافل مباش
می خورد گوهر به چشم تنگ آخر رشته را
از دل بیتاب ای نازک میان غافل مباش
وقت بی برگی کرم با بینوایان خوشنماست
در خزان از بلبلان ای باغبان غافل مباش
حلقه گرداب، کشتی را کند سرگشته تر
چون بگردد بر مرادت آسمان غافل مباش
یاد یوسف ساکن بیت الحزن ر ازنده داشت
در قفس صائب ز فکر بوستان غافل مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خدا در عهد پیری یک زمان غافل مباش
از نشان زنهار دربحر کمان غافل مباش
چون گل رعنا خزان را در قفا دارد بهار
از ورق گردانی باد خزان غافل مباش
چون خبر از کاروان گر پیش نتوانی فتاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.