سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - پند
... تو به بازی نشسته و ز چپ و راست
می رود تیر چرخ پرتابی
تا درین گله گوسفندی هست ...
سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنیعباس
... کاسمان گاهی به مهرست ای برادر گه به کین
چرخ گردان بر زمین گویی دو سنگ آسیاست
در میان هر دو روز و شب دل مردم طحین ...
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۹۰
ز دور چرخ چه نالی ز فعل خویش بنال
که از گزند تو مردم هنوز می نالند ...
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷
سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پر خطر جوانی به بدرقه همراه من شد سپرباز چرخ انداز سلحشور بیش زور که به ده مرد توانا کمان او زه کردندی و زورآوران روی زمین پشت او بر زمین نیاوردندی ولیکن چنان که دانی متنعم بود و سایه پرورده نه جهاندیده و سفر کرده رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندیده
نیفتاده بر دست دشمن اسیر ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴ - در بیان آنکه ظاهر آدم محسوس است و مجسم، مقامش هم لایق او باشد محسوس و مجسم و روح را که معنوی است و بیچون مقامش هم معنوی و بیچون باشد. آسمان و زمین خانۀ اجسام است و عالم بیچون که اصل هستیهاست مقام ارواح است پس این عالم آخر باشد و عالم آخرت سرا از آن جهت پیغامبر علیه السلام جسم را مرکب خواند که نفسک مطیتک فارفق بها پس عیسی علیه السلام بر این صورت نرفته باشد بر آسمانی رفته باشد که آن بر این حاکم است و آن آسمان انوار و صفات خداست. و در تقریر آنکه شرط است دوبار زائیدن آدمی را یکی از مادر و بار دیگر از تن و هستی خود. تن مثال بیضه است گوهر آدمی باید که در این بیضه مرغی شود از گرمی عشق و از تن بیرون آید و در جهان جاویدان جان که عالم لامکان است پران شود که اگر مرغ ایمان او از هستی او نزاید حکم سقط گرفته باشد از او کاری نیاید و ابداً محجوب ماند که و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة اعمی.
... بی حجابی جمال مه را بین
نی بر این آسمان و چرخ کبود
که شد آن هست از بخار و ز دود ...
... پس بر آن آسمان رود دانا
نی بر این چرخ گنبد مینا
فلک الروح مجلس الاحرار ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸ - در بیان آنکه حق تعالی دو دریا آفریده است یکی از نور و یکی از ظلمت و برزخ معنوی میان آن دو دریا کشیده است که آمیختنشان به همدیگر ممکن نیست همچون آب و روغن که در یک قندیل باشند و به هم نیامیزند مدد اهل تقوی و انبیاء و اولیاء و ملائکه از آن دریای نور است و مدد مشرکان و شیاطین و نفوسِ بدان از دریای ظلمت است که به هم چفسیدهاند و نمیآمیزند که مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان.
... یک بود تلخ و یک بود شیرین
یک به چرخت برد یکی به زمین
یک به کفرت کشد یکی سوی دین ...
... نی خرید و فروش صد برکت
ماه و مهر عقول بی چرخ است
مهر و ماه زمانه چون مرخ است ...
... مرخ سوزد نماند از وی چیز
چرخ و مهر و مهش نماند نیز
پس به معنی است یک چه چرخ و چه مرخ
هر دو را یک بود به معنی نرخ ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۴ - در بیان آنکه انبیا و اولیا را اهل نفس و جسمانیان خصم اند زیرا غیر جنس اند که الضدان لایجتمعان
... هم مسیح از غم گروه جهود
رفته پنهان به سوی چرخ کبود
قصد موسی چو کرد هم فرعون ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۸ - رجوع ولد به قونیه در رکاب شمسالدین
... در ره از وی هزار سر بشنید
صد جهان از ورای چرخ بدید
هیچ کس را نگشت آن مقدور ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۴ - استغراق مولانا قدسنا الله بسره العزیز در عشق شمس الدین تبریزی عظم الله ذکره و بیقراری و شور و جوش نمودن بیش از آنچه اوّل داشت
روز و شب در سماع رقصان شد
بر زمین همچو چرخ گردان شد
بانگ و افغان او به عرش رسید ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۹ - بازآمدن مولانا قدسنا الله بسره العزیز دویم بار بقونیه از طلب شمس الدین تبریزی عظم الله ذکره
... تا زند بر چنین شیر رقوم
سرزد از چرخ روح آن خورشید
تاسها را کند پر از ناهید ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۰ - در بیان آنکه اگر سرمعنی را چنانکه هست ولی خدابیان کند و بنماید آسمان و زمین نماند زیرا که جماداند حکم برف و یخ را دارند سر ولی که آفتاب قیامت است چون ظاهر گردد جمادات بگدازند و آب شوند و محو گردند همچون چراغی که در خانۀ تاریک درآید ظلمت خانه را چون لقمهای بخورد و نیست گرداند و محو کند
... یاد کن قصۀ صلاح الدین
که چه گفت آن خدیو چرخ و زمین
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۵ - در بیان آنکه حق تعالی را دانستن و شناخت سهلتر است از شناختن اولیاء زیرا که حق تعالی از آفتاب ظاهرتر است چنانکه بیان کردیم که هر شخص را به هنر و صنعتش فهم کنند و بدانند همه عالم صنع حق است؛ چون پنهان باشد؟ بلکه هفتاد و دو ملت مُقرّند به خدایی او اما شناخت اولیاء مشکل است زیرا که صنعت و هنر ایشان همچو ایشان پنهان است که اولیاء الله تحت قبابی لایعرفهم غیری
... ای برادر غلام مردان باش
گرد ایشان چو چرخ گردان باش
بندگی شان خلاصه عمل است ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۲ - در بیان آنکه چون ولد از قیل و قال عقلی و نقلی بگذشت جان او چون دریا به جوش آمد و امواج سخن از دل او جوشیدن گرفت
... دل به صورت چگونه آرامد
خیمۀ چرخ را اگر چه زدند
بی ستون بر هوا عظیم بلند ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۳ - رجوع کردن به شرح صحبت مولانا و شیخ صلاح الدین قدسنا اللّه بسرهما که نایب و خلیفهٔ مولانا بود و یاران از وجود هر دو مدت ده سال مستفید میشدند بیزحمتی و تشویشی چون شیر و شکر به هم آمیخته و در بیان رنجور شدن شیخ صلاح الدین عظم اللّه ذکره بعد ده سال و رنجش دراز کشیدن و از حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره درخواست کردنش که مرا دستوری فرما تا نقل کنم و قبول یافتن التماس او به حضرت مولانا و سه روز به عیادتش نارفتن و معلوم شدن که او را وقت نقل است و نقل فرمودن به صفای تمام و پیوستن به مقصود بیحجابی و پردهای که المؤمنون لایموتون بل ینقلون من دار الی دار
... چونکه رنجوریش دراز کشید
ناله و کربتش به چرخ رسید
گفت با شیخ کای شه قادر ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۷ - در بیان مصاحبت کردن چلبی حسام الدین قدس اللّه سره مدت ده سال تنگاتنگ با حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز و یاران و اصحاب از حضرت هر دو بیحسدی مستفید شدن و بعد از آن نقل فرمودن حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز.
... آن فغان و خروش کانجا بود
کس ندیده است زیر چرخ کبود
همچنان این کشید تا چل روز ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۱ - در بیان آنکه چون چلبی حسامالدین قدساللّهسره از دنیا نقل کرد خلق جمع شدند و ولد را گفتند که «بجای والد بنشین و شیخی کن. تا اکنون بهانه میکردی که حضرت مولانا قدسنااللّهبسره العزیز چلبی حسامالدین را خلیفه کرده بود. در این حال که او نقل کرد باید که قبول کنی و بهانه نیاوری» و منقاد شدن ولد و قبول کردن شیخی را.
... نیست آنجا خود اندرون و برون
تا که گردان شده است چرخ کبود
غیر او را چنین مقام نبود ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۲ - در بیان آنکه اولیا را سه حالت است. یکی آن است که حالت به دست او نیست گاه گاه به ناخواست او بر او فرود آید باز به ناخواست او برود این مقام ضعیف است. و یکی آن است که حالت به دست اوست هرگاه که خواهد چون بخواندش بیاید مثل بازی که مطیع بازدار باشد، این مقام میانه است و یکی دیگر آن است که شخص عین آن حالت شود، این مقام تمام است و چنین کس قطب باشد
... حالتی دیگر است برتر از این
که بود آن ورای چرخ و زمین
که شود شخص عین آن حالت ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
... یک چو مهر و چو مه سپید و منیر
قدر یک رفته تا به هفتم چرخ
قدر یک کم ز کاه و هیزم و مرخ ...
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸۰ - رجوع کردن بقصۀ شفاعت مریدان و پذیرفتن ولد سخن ایشانرا و بمقام والد خود بشیخی نشستن
... یوم تسود وجوه بهر جزا
نی زمین ماند و نه چرخ و فلک
حق کند جلوه با سپاه ملک ...