گنجور

 
۴۱۸۱

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص

 

... چون قران دیو با اهل نفاق

این معانی راست از چرخ نهم

بی همه طاق و طرم طاق و طرم ...

مولانا
 
۴۱۸۲

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۱ - ظاهر شدن فضل و زیرکی لقمان پیش امتحان کنندگان

 

... بر کسی که دل نهد بر نور او

نورهای چرخ ببریده پیست

آن چو لا شرقی و لا غربی کیست ...

مولانا
 
۴۱۸۳

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۳ - عکس تعظیم پیغام سلیمان در دل بلقیس از صورت حقیر هدهد

 

... کوه را گویم سبک شو همچو پشم

چرخ را گویم فرو در پیش چشم

گویم ای خورشید مقرون شو به ماه ...

مولانا
 
۴۱۸۴

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان

 

... گفت با آنکس که ما را آفرید

این زمین و چرخ ازو آمد پدید

گفت موسی های بس مدبر شدی ...

مولانا
 
۴۱۸۵

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۰ - اعتماد کردن بر تملق و وفای خرس

 

... بر یکی رحمت فرو مای ای پسر

چرخ را در زیر پا آر ای شجاع

بشنو از فوق فلک بانگ سماع ...

... غل بخل از دست و گردن دور کن

بخت نو دریاب در چرخ کهن

ور نمی توانی به کعبه لطف پر ...

مولانا
 
۴۱۸۶

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا

 

... بر دل موران مزن چون مار زخم

حق آنک چرخه چرخ تو را

کرد گردان بر فراز این سرا ...

مولانا
 
۴۱۸۷

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۳ - شرح فایدهٔ حکایت آن شخص شتر جوینده

 

... نطق اصطرلاب باشد در حساب

چه قدر داند ز چرخ و آفتاب

خاصه چرخی کین فلک زو پره ایست

آفتاب از آفتابش ذره ایست

مولانا
 
۴۱۸۸

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ

 

... در زمینم با تو ساکن در محل

می دوم بر چرخ هفتم چون زحل

همنشینت من نیم سایه من است ...

مولانا
 
۴۱۸۹

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۴ - قصهٔ بط بچگان کی مرغ خانگی پروردشان

 

... قالب خاکی فتاده بر زمین

روح او گردان برین چرخ برین

ما همه مرغابیانیم ای غلام ...

مولانا
 
۴۱۹۰

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳ - بقیهٔ قصهٔ متعرضان پیل‌بچگان

 

... چه خیالست این که این هست ارتحال

چه خیالست این که این چرخ نگون

از نهیب این خیالی شد کنون ...

مولانا
 
۴۱۹۱

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او

 

... گر تو را پرسم که کو گویی که رفت

یار نیکت رفت بر چرخ برین

یار فسقت رفت در قعر زمین ...

مولانا
 
۴۱۹۲

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳ - دعوت باز بطان را از آب به صحرا

 

... گرچه که بد نیم سیلش در ربود

چون قضا بیرون کند از چرخ سر

عاقلان گردند جمله کور و کر ...

مولانا
 
۴۱۹۳

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۲ - ترسیدن فرعون از آن بانگ

 

... هر پیمبر که در آید در رحم

نجم او بر چرخ گردد منتجم

مولانا
 
۴۱۹۴

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۳ - متهم داشتن قوم انبیا را

 

... کو هما کو پشه کو گل کو خدا

ز آفتاب چرخ چه بود ذره را

این چه نسبت این چه پیوندی بود ...

مولانا
 
۴۱۹۵

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۱ - قصه عشق صوفی بر سفرهٔ تهی

 

صوفیی بر میخ روزی سفره دید

چرخ می زد جامه ها را می درید

بانگ می زد نک نوای بی نوا ...

مولانا
 
۴۱۹۶

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۷ - حیله دفع مغبون شدن در بیع و شرا

 

... با تانی گشت موجود از خدا

تابه شش روز این زمین و چرخها

ورنه قادر بود کو کن فیکون

صد زمین و چرخ آوردی برون

آدمی را اندک اندک آن همام ...

مولانا
 
۴۱۹۷

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۰ - تشبیه دنیا کی بظاهر فراخست و بمعنی تنگ و تشبیه خواب کی خلاص است ازین تنگی

 

... و آن جنین خندان که پیش آمد خلاص

هرچه زیر چرخ هستند امهات

از جماد و از بهیمه وز نبات ...

مولانا
 
۴۱۹۸

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۱ - بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکی‌ست همه از تن است کی ارضی است و سفلی

 

... با عروس صدق و صورت چون تتق

بلک بیرون از افق وز چرخ ها

بی مکان باشد چو ارواح و نهی ...

مولانا
 
۴۱۹۹

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق

 

... می رود تا عرش و تخت یارشان

درس شان آشوب و چرخ و زلزله

نه زیادات است و باب سلسله ...

مولانا
 
۴۲۰۰

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۴ - بیان آنک رفتن انبیا و اولیا به کوهها و غارها جهت پنهان کردن خویش نیست و جهت خوف تشویش خلق نیست بلک جهت ارشاد خلق است و تحریض بر انقطاع از دنیا به قدر ممکن

 

... پیش خلق ایشان فراز صد که اند

گام خود بر چرخ هفتم می نهند

پس چرا پنهان شود که جو بود ...

... کز پیش کره فلک صد نعل ریخت

چرخ گردید و ندید او گرد جان

تعزیت جامه بپوشید آسمان ...

مولانا
 
 
۱
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۰
۲۱۱
۲۱۲
۴۹۲