گنجور

 
۴۰۱

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۳

 

... ملک وعمر او چو عمر و ملکت جمشید باد

ناصحش را رخ چو پیش مهر لاله برگ باد

حاسدش را تن چو پیش باد برگ بید باد ...

قطران تبریزی
 
۴۰۲

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۴

 

... رخ ترنج بدینار جعفری ماند

اگر نماند گل و لاله طری در باغ

نبید بر گل و لاله طری ماند

هوا بسینه بازان خلخی ماند ...

قطران تبریزی
 
۴۰۳

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷

 

... گز یار وفادار همه خلق بود شاد

گر لاله و شمشاد نروید بجهان نیز

بس باد مرا زلف و رخش لاله و شمشاد

تا من بزیم قصه نوشاد نخوانم ...

قطران تبریزی
 
۴۰۴

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۲

 

... وازار ز خشم تو شود آذر

با مهر تو لاله روید از سندان

با فر تو آب زاید از آذر ...

قطران تبریزی
 
۴۰۵

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۶

 

... چو یاد آیدم از مشگبوی نرگس او

شود دو نرگس من لاله برگ لؤلؤ بار

چو یاد آیدم از بی قرار سنبل او ...

... نماند با من حاصل مگر بلای خمار

بسی بسودم گلبوی لاله رنگ رخش

فراق او بدل من خلید همچون خار ...

قطران تبریزی
 
۴۰۶

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۹

 

... زندان شده است ز انده آن ماه مسکنم

از هجر آن چو لاله اردیبهشت روی

من روزها به زاری چون ابر بهمنم ...

قطران تبریزی
 
۴۰۷

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۴

 

سرنگون مانده است جانم زان دو زلف سرنگون

لاله گون گشته است چشمم زان دو لعل لاله گون

تا بناگوشش ندیدم مه ندیدم بارور ...

قطران تبریزی
 
۴۰۸

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱

 

... وز نقش و نگار باغ شد ساده

ناراست بجای لاله بنشسته

سیب است بجای سوسن استاده ...

قطران تبریزی
 
۴۰۹

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴

 

... این بران وزن که استاد همی خواند

لاله را دیدی از مشک برآورده

قطران تبریزی
 
۴۱۰

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹

 

ای پیشه تو رامش و پیروزی و بهی

گل رفت و لاله رفت و ترنج آمد و بهی

از دست لاله رویان گل بوی و می ستان

بفزای بر ترنج و بهی رامش و بهی ...

قطران تبریزی
 
۴۱۱

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

ای نوش لب و لاله رخ و سیم قفا

کردی دو رخم برنگ چون زر صفا ...

قطران تبریزی
 
۴۱۲

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

زان قد چو شمشاد بفریاد دلم

زان روی چو لاله یافته داد دلم

شمشاد ببست و لاله بگشاد دلم

غمگین شد ازین و گشت زان شاد دلم

قطران تبریزی
 
۴۱۳

لبیبی » قطعات و قصاید به جا مانده » شمارهٔ ۱ - قصیده

 

... تو گفتی هیکل زردشت گشته است

ز بس لاله همه صحرا سراسر

گمان بردی که هر ساعت برآید ...

لبیبی
 
۴۱۴

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱ - در صفت بهار و مدح ابوالحسن

 

... مرغکانند عقیقین زده بر بابزنا

لاله چون مریخ اندر شده لختی به کسوف

گل دوروی چو بر ماه سهیل یمنا

چون دواتی بسدینست خراسانی وار

باز کرده سر او لاله به طرف چمنا

ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح ...

منوچهری
 
۴۱۵

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲

 

... همه زلفین ز سنبل ها همه دیده ز عبهرها

شکفته لاله نعمان بسان خوب رخساران

به مشک اندر زده دل ها به خون اندر زده سرها ...

منوچهری
 
۴۱۶

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳ - در وصف خزان و مدح احمدبن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود

 

... جان را نشنیدم که بود رنگ ولی جانش

همرنگ یکی لاله که در لاله ستانست

جان را نبود بوی خوش و بوی خوش او ...

منوچهری
 
۴۱۷

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷ - در مدح ابوحرب بختیار

 

... زینش لباس باشد زانش دثار باشد

چون لاله زار باشد چون مرغزار باشد

نه لاله زار باشد نه مرغزار باشد

چمیدن فرازش مانند مار باشد ...

منوچهری
 
۴۱۸

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰ - در وصف بهار و مدح فضل بن محمد حسینی

 

... سرو چون معشوقه ایست تنش همه قد

لاله تو گویی چو طفلکیست دهن باز

لبش عقیقین و قعر کامش اسود ...

... نرگس چون ماه در میان ثریا

لاله چو اندر کسوف گوشه فرقد

شاخ گل از باد کرده گردن چون چنگ ...

منوچهری
 
۴۱۹

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱ - در مدح خواجه احمد وزیر سلطان مسعود غزنوی

 

... هر زمان جوری کند بر من به نو معشوق من

راضیم راضی به هرچ آن لاله رخ با ما کند

گر رخ من زرد کرد از عاشقی گو زرد کن

زعفران قیمت فزون از لاله حمرا کند

ور همی چفته کند قد مرا گو چفته کن ...

منوچهری
 
۴۲۰

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳ - در وصف نوروز و مدح خواجه احمدبن عبدالصمد وزیر

 

... کاندر میان حلقه زرین وتد بود

اندر میان لاله دلی هست عنبرین

دل عنبرین بود چو عقیقین جسد بود ...

منوچهری
 
 
۱
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۳۶۲