گنجور

 
قطران تبریزی

شد پیر جهان و شد جوان باده

وز نقش و نگار باغ شد ساده

ناراست بجای لاله بنشسته

سیب است بجای سوسن استاده

آلوده رخان او بخون رز

واکنده دهان این به بیجاده

خورشید زمانه لشگری کورا

هست ایزد کام و آرزو داده

بر تخت نشسته جاودان خرم

با ناز و نشاط و مطرب و باده

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode