... من اندر نشیب و سرم سوی پست

رخ لاله گون گشت بر سان کاه

چو کافور شد رنگ مشک سیاه ...

... بدین داستان در ببارم همی

به سنگ اندرون لاله کارم همی

کنون خامه ای یافتم بیش از آن ...

... به هنگامه بازگشتن ز جنگ

که روی زمین گشته بد لاله رنگ

بیامد یکی تیرش اندر قفا ...

... سراپرده ها نیز بربسته شد

در و دشتها شد همه لاله گون

به دشت و بیابان همی رفت خون ...

... پر از غلغل و رعد شد کوهسار

پر از نرگس و لاله شد جویبار

ز لاله فریب و ز نرگس نهیب

ز سنبل عتیب و ز گلنار زیب ...

... چو رخشنده گردد جهان ز آفتاب

رخ نرگس و لاله بینی پر آب

بخندد بدو گوید ای شوخ چشم ...

... یکی بیشه ای دید همچون بهشت

تو گفتی سپهر اندر او لاله کشت

ندید از درخت اندر او آفتاب ...

... ز پشت منست این و نام اورمزد

درخشنده چون لاله اندر فرزد

نهان داشتم چندش از شهریار ...

... دوان شد به بالینش شاه اورمزد

به رخشانی لاله اندر فرزد

که فرزند آن نامور شاه بود ...

... نگه کرد موبد شبستان شاه

یکی لاله رخ دید تابان چو ماه

سر مژه چون خنجر کابلی ...

... ازان دو ستاره یکی چنگ زن

دگر لاله رخ چون سهیل یمن

به بالا چون سرو و به گیسو کمند ...

... تو پوزش بران کن که تا چنگ زن

بگوید همان لاله اندر سمن

بگوید یکی تا بدان می خوریم ...

... توی شاه پیروز و لشکرشکن

همان رویه چون لاله اندر چمن

به بالای تو بر زمین شاه نیست ...

... بهار آمد و شد جهان چون بهشت

به خاک سیه بر فلک لاله کشت

همه بومها پر ز نخجیر گشت ...

... کنون خیره گشت اندرین مرز و بوم

بپژمرد چون لاله در ماه دی

تنش خشک و رخساره همرنگ نی ...

... چنین بود تا بیست و سه ساله گشت

به جام اندرون باده چون لاله گشت

بیامد بر تاجور سوفزای ...

... جهان شد به کردار خرم بهشت

ز باران هوا بر زمین لاله کشت

در و دشت و پالیز شد چون چراغ ...

... توگفتی هوا تیغ بارد همی

بخاک اندرون لاله کارد همی

ز افگنده گیتی بران گونه گشت ...

... جهان از نم ابر پر ژاله شد

همه کوه وهامون پراز لاله شد

بزرگان به بازی به باغ آمدند ...

... فروهشته از گوش او گوشوار

به ناخن بر از لاله کرده نگار

بدیده چوقار و به رخ چون بهار ...

... نیایش کن پاک جان تویم

که این دخمه پر لاله باغ تو باد

کفن دشت شادی و راغ تو باد ...

... درخشیدن تیغ و ژوپین و خشت

تو گفتی شب اندر هوا لاله کشت

ز بس ترگ زرین و زرین سپر ...

... سراپرده او پر از ناله دید

ز خون کشته بر زعفران لاله دید

ز خویشان کاموس چندی سپاه ...

... می اندر قدح چون عقیق یمن

به پیش اندرون لاله و نسترن

پریچهرگان پیش خسرو به پای ...